دنیای یک اثر براساس زاویه دید ساخته می شود، راویت، لحن وشخصیت های قصه بر مبنا آن شکل می گیرد و در معنا دیگر مانند دریچه ای به دنیا نویسنده است، چرا که تنها از این منظر است که کارگردان میتواند مواد داستانی خود را برای ما طرح کند و سپس به شرح و تفسیر آن بپردازد.
زاویه دید چهار راه استانبول، دانای کل نامحدود است، مسئله ای که بیشترین ضربه را به روایت فیلم می زند، کارگردان تکلیف خود را نمی داند تا مخاطب در این هزار توی داستانی رها و گم شود، آخرین اثر مصطفی کیایی پر از خرده پیرنگ است، روایت هایی که شاید به یکدیگر چفت و بست شده باشند، امادرون مایه ای واحد ارائه نمی دهند، مخاطب هر چقدر نخ اصلی روایت را دنبال می کند تنها با قصه هایی از جنس، آتش نشان ها، پلاسکو، جنس های قاچاق ترکی، حمایت از تولید ملی، مدیریت بحران و قس علیهذا برخورد می کند داستان هایی که هر کدام پتانسیل یک فیلم را داشته اند اما کیایی در این ملغمه تمام آن ها را تباه و می سوزاند.
کارگردان هر کاراکتری به ذهنش می رسد وارد داستان می کند، «احد» و «بهمن» دو جوانی که روی کالا های ایرانی سرمایه گذاری کردن و حالا برشکست شده اند، «لادن» دختری که پدرش به زور می خواهد او با «محمود» ازدواج کند، «فرنگیس» همسر بهمن که باردار است و برای اینکه از دست طلبکار ها خلاص شود قصد رفتن به مازندران دارد، «امیر» و «مسعود» آتش نشان هایی که در ساختمان پلاسکو مانده اند و حالا «فریبرز» فرمانده آن ها به دنبال مقصر، یقه همه را می گیرد واین لیست را می توانم خط ها ادامه دهم، شخصیت هایی که هیچ کدام قوام پیدا نمی کنند ومخاطب به هیچ یک از کاراکتر ها نزدیک نمی شود، وتمام این مشکلات تنها به دلیل انتخاب اشتباه زاویه دید است، دوربینی که دریچه دنیا کارگردان شده است تا همراه کاراکتر ها گاهی روی دوش برود و گاهی ایستاده نظاره گر باشد، اما هیچ گاه نمی تواند باعث همذات پنداری شود، زیرا تنها وظیفه اش سرک کشیدن در این هزار توی روایت است تا کیایی در ابتدا متهم ها را ردیف وسپس در این دادگاه خود ساخته به راحتی حکمش را صادر کند.
مخاطب تنها در پرده دوم که دوربین به سمت پلاسکو می رود کمی با فیلم همراه می شود، تعلیق و کشش خوبی که کیایی آن ها را رها می کند وبه سمت مونولوگ های شعاری می رود تا بهرام رادان باز نشان دهد حتی چند خط متن را هم نمی تواند خوب بازی کند، شعار هایی که مخاطب هر روز در رسانه ملی و از زبان تمام مسئولین می شنود، اما انگار کارگردان فیلم بارکد تمام عناصر سینمایی را فراموش کرده است، زیرا به جز چند نما خوب که آن هم تبلیغاتی است، دیگر چیزی به جز اوورشولدر در فیلم نمی بینیم، والبته کیایی تا توانسته است فیلم های آرشیوی شبکه خبر را دیده است تا بهترین هایش را به فیلمش وصله کند، اما انگار نمی داند، مخاطب تمام این نماها را بار ها و بارها به طور مستفیم و زنده از رسانه ملی دیده است و دوست ندارد باز پخش آن ها را اینبار در پرده ای بزرگتر نگاه کند.
ارسال نظر