شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۳۳

حجت قاسم‌زاده اصل:

نوعی نگاه کارمندی به حوزه ساخت آثار نمایشی وارد شده/کیفیت و مخاطب اصلا جزو اولویت‌ها نیستند

حجت قاسم زاده اصل

سینماپرس: حجت قاسم‌زاده اصل معتقد است: اگر ما هر آنچه که از آن انتقاد می‌کنیم در همان قسمت عکسش را نشان دهیم یا پاسخی برای انتقادمان داشته باشیم معمولاً حساسیت‌ها کمتر می‌شود.

به گزارش سینماپرس، سریال «همه‌گیری» به کارگردانی محمدصادق بکتاشیان با موضوع اقدامات کادر درمان در دوران شیوع کرونا این روزها از شبکه سه سیما در حال پخش است. حجت قاسم‌زاده اصل که ساخت سریال‌هایی چون «تاریکی شب، روشنایی روز»، ‌ «یادآوری» و «ثقةالاسلام تبریزی» را در کارنامه خود دارد، نگارش فیلمنامه این سریال را برعهده داشته است. «همه‌گیری» علاوه بر روایتی که از دوران شیوع کرونا در کشور دارد و اقدامات و از خود گذشتگی کادر درمان را به تصوظیر می‌کشد و به برخی اقدامات صورت گرفته در این دوران مثل سودجویی برخی افراد، عملکرد احتکارکنندگان و... نیز انتقاد می‌کند.

ایلنا با نگاهی به فیلمنامه «همه‌گیری» با نویسنده این اثر گفتگویی داشت که در ادامه مشروح آن را از نظر می‌گذرانید:

یکی از انتقادهایی که درباره تلویزیون همواره مطرح شده، تکراری و کلیشه‌ای بودن مجموعه‌های تلویزیونی است. سریال «همه‌گیری» اثری است که در طراحی قصه و شخصیت‌پردازی درگیر کلیشه نمی‌شود. برای فاصله گرفتن از کلیشه‌ها چه تمهیدی داشتید؟

ما در یک مجموعه غلط زندگی می‌کنیم و به این مجموعه غلط عادت کرده‌ایم و وقتی با یک محصول مواجه می‌شویم که سعی دارد در این مجموعه غلط قرار نگیرد، تصور می‌کنیم که این محصول ضد کلیشه است. با احترام به تولیدکنندگان مجموعه‌های تلویزیونی باید بگویم اکثر آثاری که تلویزیون در این سال‌ها پخش می‌کند نه خوب هستند نه بد؛ بلکه این آثار غلط هستند. برای سریال «همه‌گیری» بیشترین تلاش من روی این بود که تا جایی که امکان دارد روی شخصیت‌پردازی و لحن کاراکترها کار کنم، متاسفم که باید بگویم بخشی از فضا و داستان و شخصیت‌هایی که در اختیار داشتم و از سیزن قبلی آمده بودند ناقص یا خام بودند، من گرفتار کلافی سردرگم از مجموعه روابط غلط به لحاظ دراماتیک شده بودم، حذف اضافه‌های سیزن قبل، درست کردن داستان‌هایی قابل باور برای شخصیت‌ها، اضافه کردن کاراکترهایی که حرفی برای گفتن و داستانی برای دیدن داشته باشند، تغییر نحوه کنش و واکنش کاراکترهایی که از سیزن قبل مجبور به حفظ‌شان بودم، آشنازدایی از قصه‌هایی که لب به لب کلیشه بودند و... انرژی بسیاری برد. همه اینها یک طرف بود و نوشتن داستانی جدید کاری سخت‌تر. به خصوص که فضای فکری برخی از تصمیم‌گیران آثار نمایشی بسیار فضای سیاه و سفیدی است و به نظر می‌آید علاقه‌مند کلیشه‌های بارها تکرار شده هستند. اگر به ۱۰ سال قبل برگردیم و آثار نمایشی را با آثار امروزی مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که در همه زمینه‌ها از جمله قصه‌ها، شخصیت‌پردازی، درام، نحوه کارگردانی و انتخاب بازیگران با مجموعه غلطی روبرو هستیم، همه کارها به شدت خام، ناپخته و سرسری تولید می‌شوند. البته این نظر من کلی است و استثناهایی هم در تلویزیون وجود دارد اما در مجموع کارهای امروز جلوتر از کارهای قبلی نیستند و اگر قرار باشد فقط یک دلیل برای این حرفم بیاورم ریزش تعداد مخاطبان مجموعه‌های نمایشی سیما را می‌توانم عنوان کنم.

درام باید به خوبی طراحی شود، شخصیت‌ها باید به درستی پرداخته شده باشند و در طیف‌های سیاه، سفید و خاکستری قرار بگیرند و باید مسائل و اصول فیلمنامه‌نویسی رعایت شوند. اینها بدیهیاتی هستند که در ترم اول فیلمنامه‌نویسی تدریس می‌شوند ولی من به عنوان یک مخاطب وقتی به دیدن بیشتر سریال‌های تلویزیون و بعضی سریال‌های نمایش خانگی می‌نشینم از حجم عظیم غلط‌ها شگفت‌زده می‌شوم. این میزان نادیده گرفتن مخاطب غم‌انگیز و دردناک است.

یکی از ویژگی‌های آثار شما که در «همه‌گیری» نیز به چشم می‌خورد، توجه ویژه به دیالوگ‌ها است. معمولاً در سینمای ایران دیالوگ‌های پرطمطراق و نصیحت‌گونه هستند که مورد تحسین قرار می‌گیرند. آیا نصیحت کردن مخاطب از طریق دیالوگ را مثبت می‌دانید؟

به طور کلی باور دارم که نصیحت قاتل دوستی، رفاقت، خانواده و حتی روابط والدین و فرزندان یا زن و شوهر است. نصیحت کشنده است و قاتل هر رابطه‌ای است. در آثار نمایشی هم نصیحت و پند و اندرز رابطه مخاطب و اثر نمایشی را نابود می‌کند. غیرعقلانی است که نویسنده خود را در جایگاهی بالاتر از مخاطب ببیند و این صلاحیت را برای خود قائل شود که می‌تواند او را نصیحت کند، این نگرش ممکن در برخی برنامه‌های گفتگو محور نتیجه‌بخش باشد اما در یک اثر دراماتیک که قرار است قصه‌ای باورپذیر تعریف کند، نتیجه مثبتی ندارد. همه آدم‌ها تجربه‌هایی زیستی دارند اما درست نیست خود را در مقام مرجعیتی ببینند که بخواهند برای بقیه آدم‌ها راه و مسیر زندگی را تعیین کنند. به همین دلیل گفتم که نصیحت کشنده است، نصیحت قاتل درام هم هست و نباید از آن استفاده کرد. راه‌های هنرمندانه‌تری هم وجود دارد که می‌توان همان حرف‌ها را گفت اما نصیحت نکرد، در واقع باید نشان داد و نتیجه‌گیری را به عهده بیننده گذاشت.

پس چه ویژگی‌هایی می‌توان به دیالوگ داد تا دیالوگ از صحبت‌های عادی روزانه فاصله بگیرد، محتوا داشته باشد، درام را پیش ببرد و نصیحت‌گونه نیز نباشد؟

خیلی ساده بگویم که دیالوگ خوب در واقع یعنی شخصیت‌پردازی خوب. وقتی شخصیت درست ساخته و پرداخته شود لاجرم حرف‌هایی که از دهانش بیرون می‌آید درست خواهند بود و در خدمت درام قرار خواهند گرفت نه در خدمت بیان افکار و کلیشه‌ها. شبیه زندگی بودن یکی از بدترین کلیشه‌هاست. قرار نیست فیلم‌ها شبیه زندگی باشند، قرار است زندگی واقعی از فیلم‌ها تاثیر بگیرد و کمی درست‌تر شود. در زندگی معمولی ما حرف‌هایی زیادی زده می‌شوند که مطلقا دراماتیک نیستند و به درد فیلم و سریال نمی‌خورند چون دارای زمان مرده هستند. همه قالب‌های نمایشی اعم از سریال، فیلم سینمایی یا تله‌فیلم نباید زمان مرده داشته باشند، باید عصاره و چکیده زندگی را به مخاطب ارائه دهند. اگر به همین موضوع فکر کنیم که حرف‌ها و رفتارها در فیلم‌ها باید عصاره زندگی باشند خیلی از اشکالات برطرف می‌شوند. بر خلاف آماتورها که سکانسی می‌نویسند تا دیالوگی را بیان کنند، نویسنده حرفه‌ای کاربلد، دیالوگ‌هایش را از قبل آماده ندارد، همراه با کاراکترهایش جلو می‌رود، به جایشان زندگی می‌کند و حرف می‌زند. چون پیشینه برای شخصیت‌هایش درست کرده می‌تواند از تجارب زیستی خود یا دیگران استفاده کند. آن وقت است که خودِ فیلم با ما صحبت می‌کند، اگر شخصیت‌ها درست پرداخته شده باشند حرف‌هایشان هم درست است. جایی که دیالوگ اصطلاحاً «توی ذوق» مخاطب می‌زند و «گل‌درشت» است یعنی که شخصیت درست پرداخته نشده است. آن وقت است که دیالوگ کمتر یا بیشتر از کاراکتر می‌شود که هر دو حالت بد است. وقتی چنین اتفاقی رخ می‌دهد می‌توان گفت دیالوگ بد است. همان چیزی که اول گفتم: دیالوگ خوب در واقع یعنی شخصیت‌پردازی خوب و دیالوگ بد خروجی پرداخت بد شخصیت است.

در سریال «همه‌گیری» دیالوگ یکی از عناصری است که به اثر جذابیت بخشیده، آیا بازی‌ها و کارگردانی در خدمت دیالوگ‌ها هستند؟

در باره کارگردانی و اجرا نظری ندارم چراکه کارگردان این سریال شخص دیگری است که خوشبختانه فیلمنامه به سلیقه‌اش نزدیک بود و من شاهد بودم که بسیار تلاش کرد تا گروه از مسیر فیلمنامه خارج نشوند و مشکلات تولید آسیبی به فیلمنامه وارد نکنند. در مورد بازیگران هم تمام بازیگرانی که در هر دو فصل مجموعه بودند از تغییرات فیلمنامه بسیار استقبال کردند و راضی بودند. ابعاد جدیدی به کاراکترهایشان اضافه شد و فضاهای بیشتری برای بازی داشتند. من به عنوان فیلمنامه‌نویس در هر سکانس از «همه‌گیری» سعی داشتم یک منحنی شخصیت، منحنی حوادث، ریتم درونی حوادث و آهنگ مناسب برای توالی دیالوگ‌ها را داشته باشم تا اثر به استاندارد یک کار تلویزیونی خوب نزدیک شود. مطمئناً دیالوگ می‌تواند عنصری برای جذابیت بخشیدن به هر اثری باشد و «همه‌گیری» هم از این قاعده مستثنی نبود.

آیا در محصول نهایی به فیلمنامه شما وفادار بوده‌اند؟

خوشبختانه آقای بکتاشیان به شدت به فیلمنامه وفادار بودند، مدافع و محافظ داستان و فیلمنامه بودند. حتی چند سکانس که بازیگران نتوانستند دیالوگ‌ها را به خوبی ادا کنند یا از پس ارایه‌ی درست فضای حسی کار بربیایند را با بازیگران دیگری تکرار کردند. من کمتر از ۱۰ بار سر صحنه رفتم اما هم خودم دیدم و هم شنیدم و هم در خروجی کار تماشا کردم که اصرار بسیار به ادای درست تک‌تک کلمات فیلمنامه داشتند و به گروه تولید و تداراکات خیلی فشار آوردند تا تمامی لوکیشن‌ها و فضاها را برایشان فراهم کنند.

در سریال «همه‌گیری» با پزشکی مواجه می‌شویم که از شغلش سوءاستفاده می‌کند. معمولاً تلویزیون از نشان دادن چنین شخصیت‌هایی پرهیز می‌کند چراکه در اکثر مواقع این سریال‌ها با اعتراض جامعه پزشکی یا هر صنف دیگر مواجه می‌شوند. چه تمهیدی داشتید که «همه‌گیری» دچار این حواشی نشد؟

برای سریال «همه‌گیری» هم این نگرانی وجود داشت اما من تمهیدی داشتم تا دچار این حواشی نشویم. شاید خیلی تجربی به نظر برسد اما در عمل جواب می‌دهد که اگر ما در یک قسمت سریال نقطه‌ای تاریک از یک حرفه یا شغل را نشان می‌دهیم و ایرادی را مطرح می‌کنیم در همان قسمت سریال، موقعیتی یا کاراکتری دقیقا واروی همان هم نشان بدهیم. وقتی هر دو بخش در یک قسمت سریال باشند معمولاً‌ حساسیت‌ها کمتر می‌شود. اما نکته مهم‌تر آن است که مشکل را صادقانه و بدون سیاه‌نمایی اضافه بیان کنیم، به شکلی هم مطرح کنیم که بیش‌تر افراد جامعه با آن مواجه شده‌اند. معمولا تا زمانی که دروغ نگوییم یا غلو بیهوده نکنیم مشکلی پیش نمی‌آید. همیشه درستی و حقیقت جواب می‌دهد. بهرحال تلویزیون رسانه‌ای است که اقشار مختلف جامعه مخاطب آن هستند و به همین دلیل خط قرمزهایی دارد که به نظر من طبیعی هستند و من شخصا مشکلی با این خط قرمزها ندارم چون مخاطب تلویزیون با مخاطب سینما متفاوت است و خانواده‌ها مخاطب اصلی تلویزیون هستند در همه کشورها سختگیری روی آثار تلویزیونی کمی بیشتر است. نکته مهم این است که به مخاطب دروغ نگوییم. همه ما در نزدیکانمان کسی را داریم که به دلیل خطای پزشکی جان خود را از دست داده اما این اتفاق نافی وجود پزشکان بسیار خوب ما نیست، مطمئناً ما پزشکان باوجدان و بسیار خوبی هم داریم. اتفاقا معتقدم نشان دادن مثلا پزشک بی‌اخلاق به ارج و قرب پزشکان خوب اضافه می‌کند. اگر مدعای ما خوب بودن همه افراد یک قشر از اجتماع باشد با دیدن اولین خطاکار حیثیت تمامی آن قشر لکه‌دار می‌شود. اینگونه نشان دادن واقعیت به نفع همه است.

البته در این سریال فقط به قشر پزشک نپرداختید و به عنوان مثال حتی خیریه‌ها که وجهه‌ای کاملا مثبت دارند را هم مورد انتقاد قرار دادید و به نمونه‌هایی اشاره کردید که برای فرار از مالیات فعالیت می‌کنند.

حسن نیت و سوءنیت آدم‌ها مشخص است، اینکه انسان حقیقت را بگوید یا اینکه حقیقت را جعل کند برای هر مخاطبی قابل درک است. این پدیده‌ها در جامعه ما وجود دارند و اگر ما به تصویری واقعی از آن برسیم و بتوانیم آن‌ها را نشان دهیم معمولاً کسی از ما ایراد نمی‌گیرد. البته تلویزیون باید ظرفیت خود را برای مطرح کردن انتقادات بالا ببرد و در سمت دفاع از هنرمندها بایستد. ما در آثار تلویزیونی کشورهای دیگر می‌بینیم که حتی رئیس‌جمهورشان را هم در سریال‌ها مورد انتقاد قرار می‌دهند و هیچ اتفاقی هم رخ نمی‌دهد و اتفاقاً این وظیفه رسانه است که اینگونه انتقاد کند. باید ظرفیت‌ها را افزایش دهیم و قبول کنیم که در هر جامعه‌ای همه خوب نیستند و وجوه مختلف وجود دارد. همه خوبی‌های خود را تبلیغ می‌کنند، لازم نیست ما هم فقط خوبی‌هایشان را تکرار کنیم؛ وظیفه هنرمند این است که ضعف‌ها را مطرح کند و باید فضایی برای مطرح کردن انتقادها وجود داشته باشد. در این صورت است که حتی فساد در جامعه کمتر می‌شود.

با وجود انتقادهایی که در «همه‌گیری» مطرح می‌شود شاید بتوان جای خالی انتقاد از عملکرد مسئولان را نقطه ضعف این سریال دانست. چرا انتقاد از عملکرد مسئولان را نادیده گرفتید؟

در دوران کرونا با برخی تصمیم‌های بی‌توجیه مدیران و مسئولان مشکلات بسیاری به وجود آمد. خیلی‌ها جانشان را از دست دادند، امروز وارد دورانی شده‌ایم که برخی می‌گویند کرونا اصلاً وجود نداشته و همه چیز یک توهم بوده، در حالی‌که چند وقت پیش همه ترس داشتیم که حتی با هم دست بدهیم و روبوسی کنیم. عده‌ای منکر لزوم واکسن بودند و هستند و عده‌ای هم با وعده واکسن میلیاردها پول به دست آوردند. ما می‌توانستیم برخی مسائل را در این سریال مطرح کنیم اما مطمئناً تلویزیون اجازه پخش نمی‌داد. چون ابعاد ماجرا هنوز کاملا واضح و شفاف نشده است. به شخصه سعی کردم به آنچه که احساس می‌کردم امکان مطرح کردنش وجود ندارد نزدیک نشوم تا کلیت کار به خطر نیفتد.

چه بازخوردهایی از سریال «همه‌گیری» داشتید؟

در مجموع کسانی که سریال را دیده بودند از این مجموعه راضی بودند اما باید این نکته را در نظر داشته باشیم که متأسفانه علاوه بر کم شدن میزان مخاطبان تلویزیون این سریال در زمان خوبی هم پخش نشد. با این حال کم‌کم با گذشت زمان در قسمت‌های بعدی میزان مخاطبان سریال بیشتر شد و فکر می‌کنم با بازپخش‌ها استقبال بیشتری از این سریال صورت بگیرد. تلویزیون مدعی است که سقف مخاطبانش برای یک سریال ۲۰ درصد جامعه است و از این ۲۰ درصد شاید یک سریال بتواند نظر ۳ تا ۱۵ درصد مخاطبان را به خود جلب کند که البته این اتفاق خوبی برای رسانه ملی نیست.

چرا میزان مخاطبان تلویزیون تا این حد کاهش پیدا کرده است؟

دلیل کاهش مخاطب تلویزیون عدم وجود آینده‌نگری است. نداشتن نگاه عمیق استراتژیک است. به باور من تلویزیون رسانه کمیت است و باید مثل همه جای جهان میزان تولیداتش بالا باشد. از میان همین تولیدات یک سری آثار ضعیف پدیدار می‌شوند که سریع حذف می‌شوند، برخی آثار متوسط هستند که برای بقا مجبور به ارتقا و بهتر شدن می‌شوند و تعداد کمی که می‌توانند کیفیت بالایی داشته باشند. این یک چرخه‌ی مدام است. وقتی کمیت و تعداد آثار تولیدی را پایین می‌آورند تا به زعم خودشان فقط آثار با کیفیت تولید کنند، در عمل و در بهترین حالت به چیزی بیشتر از متوسط قابل قبول نخواهند رسید و در کمترین زمان آثار ضعیف تعداشان هر روز بیشتر و بیشتر خواهد شد. رسانه‌ای که تصور می‌کند می‌تواند فقط تولیدات باکیفیت داشته باشد، سخت در اشتباه است.

تلویزیون باید کمیت را افزایش دهد، ‌ وقتی کمیت کاهش پیدا می‌کند کیفیت هم کم می‌شود. تلویزیون در حال حاضر کمیت را به شدت پایین آورده و علاوه بر آن خواسته‌های عجیب و غریبی هم دارد که اصلاً نمی‌توان این خواسته‌ها را پاسخ داد. متأسفانه افرادی که تجربه رسانه‌ای عمیقی ندارند و تصورشان از این مدیوم اشتباه است همانطور که می‌بینید میزان تولیدات را کاهش داده‌اند. این سیاست باعث می‌شود که بیکاری افزایش پیدا کند، این بیکاری باعث شکل‌گیری بحران مالی و روحی در بدنه کاری صدا و سیما می‌شوند و همین آسیب‌ها در نهایت کل رسانه را متوقف و نابود می‌کند.

و برای نکته آخر اگر حرفی دارید؟

نکته آخر نیست که شاید مهم‌ترین نکته است که چرا در کشور ما هیچکس در قبال کاری که کرده جوابگو نیست. نه کسی عذرخواهی می‌کند نه کسی مسئولیت قبول می‌کند. همین نکته در رسانه و تلویزیون نیز وجود دارد. عدم جوابگویی واقعاً آزاردهنده است و من نمی‌فهمم چرا هیچ‌کسی بابت کارهای بدش جوابگو نیست. یک فیلمساز برای تلویزیون سریالی می‌سازد که به شدت ضعیف است و استقبالی هم از آن نمی‌شود اما کار بعدی‌اش را شروع می‌کند. کسی از او نمی‌پرسد که چرا این سریال ضعیف را ساختی؟ علاوه بر فیلمساز هیچ مدیری هم پاسخگو نیست که با چه منطقی به یک سریال ضعیف که حتی ۳ درصد هم مخاطب نداشته بودجه داده و یا طرح آن را تصویب کرده است. این روند عدم پاسخگویی در بین مدیران، تصمیم‌گیرندگان، تهیه‌کننده‌ها و کارگردان‌ها باعث شده بخشی از بودجه این مملکت و ظرفیت‌های نمایشی کشورمان به هدر برود. این اتفاق در سیما می‌افتد، در پلتفرم‌ها تکرار می‌شود در سینما هم عیناً ادامه دارد. کسانی که ضعیف‌ترین فیلم‌های سینمایی یا سریال‌ها را می‌سازند نه تنها درباره کیفیت اثرشان پاسخگو نیستند بلکه ساخت آثار بعدی را هم به آن‌ها می‌سپارند و اثر بدتری تحویل می‌دهد. بالاخره هر سریال بد تلویزیونی یا نمایش خانگی یا فیلم سینمایی تهیه‌کننده و تصمیم‌گیرانی داشته که چراغ سبز تولید را برایشان روشن کرده است پس چرا جوابگوی عدم درک‌شان از یک کار خوب نیستند؟ یک دلیلش آن است که سود در تولید است، کیفیت و مخاطب اصلا جزو اولویت‌ها نیستند. در حال حاضر نوعی نگاه کارمندی به حوزه ساخت آثار نمایشی هم وارد شده، انگار همه می‌خواهند مثل یک کارمند مطیع صبح سر کار بیایند و عصر به خانه برگردند و اگر کسی از آن‌ها بابت کارشان جوابی نخواهد راضی هستند. این نگرشی کشنده است که ما را نابود می‌کند، نه کارمندی بد است نه ساخته شدن اثری بد فاجعه‌ای بزرگ است. بی‌وجدانی و طمع ثروت و بی‌مسئولیتی در قبال مخاطبان، دست کمی از جنایتی فعلا آشکار نشده ندارند.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.