در پی دیدار اخیر جمعی از فعالان حوزه سینما و تلویزیون با رهبر معظم انقلاب و نیز انتشار نامهای از سوی ایشان خطاب به مدیران، فیلمسازان و سریالسازان رسانه ملی، در گفتوگویی با سعید الهی، کارشناس حوزه سینما و دانشجوی دوره دکتری علوم ارتباطات که علاوه بر تحلیل رویدادهای فرهنگی و هنری کشور، از سوابق علمی و اجرایی به ویژه در عرصه سینما و رسانه برخوردار است، نظرات وی را پیرامون توصیههای اخیر مقام معظم رهبری جویا شدیم که مشروح آن را میخوانید.
چه عواملی باعث تأکید چند باره رهبر معظم انقلاب در خصوص استفاده از سوژههای انقلابی از جمله شهدا، دفاع مقدس، مقاومت، سبک زندگی ایرانی- اسلامی و... در نامه اخیرشان به فعالان حوزه سینما و تلویزیون شده است؟
اساساً تأکیدات چند باره بالاترین مقام عالیرتبه کشور بر برخی موضوعات، از وجوه مختلف قابل ارزیابی است. شاید در نگاه اول و در فضایی کاملاً خوشبینانه به ویژه از منظر برخی مدیران تصمیمگیرنده، ذکر مکرر این تأکیدات، حسب توجه مستمر و پرداختن به آنها مهم و ضروری تلقی میشود که به حتم در جایگاه خود بسیار هم حائز اهمیت است، اما هنگامی که موضوعات را با اتفاقات، حواشی و بسیاری از تحلیلهای جانبی پیرامون آن موضوع مشاهده میکنیم، بیتردید تحلیل این تأکیدات به گونه دیگری رقم میخورد که مهمترین آن کمکاری و کوتاهی متولیان و مجریان امر است که رهبری به جهت رعایت چارچوبهای قانونی و پرهیز از ورود مستقیم به تصمیمات، تنها به توصیههای چند باره در آن خصوص میپردازند.
به تعبیر شما خلأ تولیداتی با اینگونه سوژهها مقام معظم رهبری را برای چندمین بار واداشته که خطاب به فعالان حوزه رسانههای دیداری چنین توصیهها و تذکراتی داشته باشند؟
دقیقاً. وقتی که صحبت از تهاجم و جنگ میشود رعایت نسبت بین فرمانده و نیروهای تحت امر ایشان و در عین حال توجه به قواعد نبرد از جمله مؤلفههای اصلی در دستیابی به موفقیت و پیروزی است. مگر میشود در جنگ نرم فرهنگی که البته بنده معتقدم هنوز برای بسیاری از مدیران ما باورپذیر نیست و سالهاست رهبری در این خصوص صحبت کرده و دستوراتی را در جایگاه یک فرمانده صادر کردهاند، برخی سربازان این عرصه که همان دستگاههای تابعه فرهنگ و هنر کشور هستند دستورات و تذکرات فرمانده را به گونه دیگری اجرا کنند و فرمانده در بحبوبه نبرد که اتفاقاً خیلی هم جدی و برای کشور آسیب زننده است مجبور به تکرار اوامر خود شود؟! باید چگونه به مدیران سینما و تلویزیون به عنوان اصلیترین سازمانهای متولی تولیدات تصویری توضیح داد که نیاز جنگ نرم امروز و به نوعی نیاز بحق جامعه اسلامی ایران در شرایط فعلی، محصولاتی است که رهبری به وضوح بر آن تأکید کردهاند و تکرار آنها در واقع به معنای وادادگی و انفعال مسئولان محترم فرهنگی در اتخاذ سیاستهای انقلابی و مدنظر جامعه نظام جمهوری اسلامی و عدم ساخت آثاری با این موضوعات است؟ باید پرسید چرا غیر از یکی دو مقطع تاریخی، هیچگاه آمار دقیقی از تولیدات اینچنینی با سربلندی ارائه نمیشود و اگر هم اقدامی صورت گرفته به نسبتی از کل مجموعه تولیدات، عدد قابل توجه و چشمگیری نیست؟!
برخی از صاحبنظران معتقدند سینما و تلویزیون اگرچه در طول سالهای گذشته نسبت به موضوعات انقلابی منفعلانه رفتار کرده است لیکن اخیراً تولیدات مبتذل با عناوین آثار کمدی در حال پر کردن سبد تولیدات سینمای ایران هستند. نظر شما در این خصوص چیست؟
بنده در یک مناظره تلویزیونی هم به صراحت عرض کردم قبل از تحلیل آثار باید مفاهیم مرتبط با آنها بازتعریف شود تا سوءتفاهمی ایجاد نشود. ما قطعاً در آثار اخیر که روی پرده سینما هستند و رسانه ملی نیز متأسفانه از تبلیغ لحظه به لحظه آنها دریغ نمیکند، ابتذال به معنای صحنههای جنسی و غیراخلاقی مشابه سینمای قبل از انقلاب را شاهد نیستیم، اما اگر ابتذال را مطابق فرهنگنامههای لغات به آثار سخیف و زبون و خوار معنا کنیم، در آن زمان به راحتی میتوانیم ادعا کنیم که در کمال تأسف این دست تولیدات در سینمای ایران رو به افزایش است و سینمای جمهوری اسلامی ایران اگرچه با برخی شوخیهای جنسی و الفاظ و حرکات دور از شأن مردم متمدن ایران به جهت عدمفرهنگسازی در طول سالیان گذشته تا کنون با فروش گیشه روبهرو خواهد بود ولی به شدت از فضای اندیشهورزی، انقلابیگری و تمامی مصادیقی که رهبری در نامه اخیرشان به صراحت فرمودهاند، فاصله گرفته است.
اما به نظر میرسد سازمان سینمایی از مجموعه تولیدات خود راضی است و در مواقع لزوم به فروش میلیاردی برخی آثار اجتماعی و استراتژیک استناد میکند.
سؤال بنده هم از متولیان امر همین است؛ مگر نه اینکه کشور در حال توسعه در عرصههای مختلف است و فروش گیشه برخی فیلمهای انقلابی و حتی اجتماعی چالش برانگیز ثابت کرده است نسل امروز ایران اسلامی به عنوان قشری تحصیلکرده و اندیشمند، تولیدات سینمایی و تلویزیونی درخور توجه و قابل تأمل را از دستگاههای مربوطه مطالبه میکند، پس چگونه مدیران مربوطه با توجیه پاسخ به نیاز قشری به اصطلاح سادهپسند از همین مردم، تولیدات سخیف را ترویج داده و هنگام آماردهی به فروش همین تعداد اثر مبتذل استناد میکنند؟ نقش حاکمیتی وزارت ارشاد چرا روز به روز در حال کمرنگ شدن است؟ آیا نگاه نمادین به توصیههای رهبری در برخی دستگاههای فرهنگی و به زعم بنده عدم شفافیت در مواجهه با مراجع نظارتی و حتی نمایندگان مجلس و دفاتر علما و مقامات ارشد کشور از طریق برخی تحلیلها و آمارهای نه چندان صادقانه و از سوی دیگر توجه به توقعات و خواستههای معاندان و طیفهای غیرانقلابی که چه بسا خارج از گردونه دولت و حتی خارج از کشور قرار دارند نشانگر حاکم کردن نگاه مسامحهگرانه در بین افکار عمومی و دور کردن آنها از فضای انقلابیگری نیست؟
به نظر شما چه عناصری باعث شده است سینمای ایران در دهه چهارم انقلاب در این مسیر قرار گیرد؟ اساساً رسالت هنر- صنعت سینما در مسیر انقلاب اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
در این زمینه بسیار صحبت شده است. سینما یک تکنولوژی وارداتی از دنیای مدرن در تمامی جوامع بشریست که میتواند توسط هنرمندان هر سرزمینی به نحوی مصادره و در جهت بقا و تقویت و حتی سقوط و اضمحلال فرهنگ آن منطقه مورد بهرهبرداری قرار گیرد. وقوع انقلاب اسلامی نقطه عطفی بود در عرصه سینمای ایران که از این هنر در مسیر اعتلای فرهنگی استفاده شود که چه بسا در مقاطعی، سینما به عنوان یکی از پرافتخارترین ابزار فرهنگی و هنری کشور توانست در سراسر دنیا نام ایران را به خوبی مطرح کند. پس سینما در ذات خود بهترین ابزار در انتقال و غنیسازی مفاهیم و ارزشهاست؛ لذا در طول چهار دهه گذشته، هرگاه مدیران مربوطه با انقلاب اسلامی قلباً همراه بودهاند، سینما توانسته سفیر شایستهای برای پیادهسازی اهداف و آرمانهای انقلاب باشد و در برخی مواقع که تصمیمگیرندگان چه به صراحت و چه در پس پرده، نسبتی با انقلاب نداشتهاند متأسفانه این هنر جذاب نه تنها کارکرد حقیقی خود را در راهبری و اندیشهورزی مخاطبان از دست داده است بلکه گاه به صور مختلف علیه مواضع رسمی حاکمیت نیز حرکت کرده است.
چطور میشود در کشورهایی مانند ترکیه، هند، کره و... آثار سینمایی و تلویزیونی تا این حد پرمخاطب میشوند و این حالت در سینما و تلویزیون ایران با وجود برخورداری از هنرمندان خوشفکر، ابزارهای متنوع و موفقیتهای جهانی هنوز اتفاق نیفتاده است؟
رسانهها برای جذب مخاطب نیازمند مطالعات پژوهشی و تعیین استراتژیهای دقیق مبتنی بر شواهد علمی و میدانی هستند. در تمام حوزههای فرهنگی اگر قصد تولید و ارائه محصول به مخاطب هست باید بر اساس مستندات و واقعیات برنامه مهندسی فرهنگی تدوین شود و در جهت تحقق آنها گام برداشت. اگر ما طبق فرمایشات رهبری قائل به نفوذ فرهنگی در لایههای مختلف کشور هستیم که به نظر بنده دامنه وسیعتری در دستگاههای فرهنگی پیدا کرده است، برای مقابله با نفوذگران و به تعبیر ایشان «دشمن شیفتهها» که بنده باورم بر این است باید بخشی از آنها را در میان فعالان و سیاستگذاران عرصه سینما و تلویزیون جستوجو کنیم، بیشک باید برنامههای از پیش تدوین شده خود را نیز مورد بازنگری قرار دهیم و آنها را متناسب با فضای عمومی و نیازهای موجود و اهداف جدید طراحی و بازنویسی کنیم. اگر این اتفاق رخ دهد قطعاً سینما و تلویزیون ایران از ظرفیتهای بسیار بالایی برای جذب مخاطب داخلی و جهانی برخوردار است.
منظورتان از بازنگری برنامهها چیست؟
کافی است شما برنامه مهندسی فرهنگی مصوب کشور را تورق کنید و بخواهید عبارات ثقیل مندرج در آن را برای فیلمسازی تبیین کنید تا بتواند مطابق آن تولید کند؛ هرگز موفق نمیشوید! این ضعف برنامه است و به همین ترتیب مدیر مربوطه نیز غیر از بازی با کلمات هیچ عملکردی منطبق با آن عبارات نمیتواند در عمل از خود نشان دهد. این تناقضها و عدم درک مشترک و تعاملناپذیری، مدیران و فعالان حوزه هنر و سینما و تلویزیون را دچار بلاتکلیفی کرده و نتیجه آن شده است که با افراط و تفریط روز به روز از خط اعتدال خارج شدهایم. گاه با غلبه فیلمهای شبهکمدی درصدد جلب رضایت مخاطب هستیم و گاه با توجه افراطی به تولیدات شبهروشنفکری، گاه فیلمهای تلخ اجتماعی و غیرواقعی و گاه آثار انقلابی و دفاع مقدسی تحریف شده!
* جوان
ارسال نظر