محمدرضا شاهحسینی/ حدود بیست ماه تا اتمام تراژدی بنفش و حاکمیت ژنرال های خسته بر عرصه ی اجرایی کشور باقی مانده و قطعا دولت مردانی که تا به حال نتوانسته و یا نخواسته اند خود را قربانی ملت شریف ایران سازند، در این مدت باقی مانده نیز قطعا به لبخندهای ژکوند و سخنان ظریفانه خود در عرصه های رسانه ای اکتفا نموده و در مسیر حل معضلات و امور اجرایی کشور گامی فراتر از سخن نخواهند پیمود.
شاید پس از پایان این ۲۰ ماه فردی بتواند با روحیه انقلابی و تفکر جهادی سکان اجرایی کشور را بدست گرفته و روزگار بنفش ملت ایران را در عرصه های مختلف اجرایی سامان بخشد. اما در این میان ولنگاری به وقوع پیوسته و لجان گسیختگی موجود در عرصه فرهنگی کشور موضوعی نیست که از قابلیت تغییرات دفعی برخوردار باشد و قطعا عرصه فرهنگی کشور و بالاخص صنعت سینمای ایران تا سال ها در گیر و دار میراث برجای مانده از دوران مدعیان تدبیر و امید خواهد بود.
حاکمیت ژنرال های خسته بر عرصه فرهنگی کشور آنچنان به بسط ولنگاری آن هم در شرایط نفوذ همه جانبه انجامید که موجب شد تا سینمای ایران درگیر و دار همزمان بیماری ها و امراضی بعضا علاج ناپذیر ساخته و روزگار بنفش صنعت سینمای ایران را با موضوعاتی همچون، پولشویی، فسادهای متنوع اخلاقی، رانت خواری، تغییر ملاک های هنجاری و سقوط ارزش های اجتماعی، بسط مافیای اکران، گسترش مافیای تولید و هدر رفت بودجه های فرهنگی و ... همراه ساخته و در این میان بعضا حتی قانون منع بکارگیری بازنشستهها نیز نتوانست علاجی بر مدیت فرهنگی کشور باشد.
البته در این میان اگر چه انتصاب استراتژیستی همچون حسین انتظامی بر مصدر سازمان سینمایی کشور، می توانست بارقه امیدی برای اهالی سینمای ایران باشد؛ اما فی الواقع مجموع فعالیت های صورت گرفته در طی بیش از ۹ ماه گذشته حکایت از عمق تاثیر گذاری مدیران سایه ای دارد که در ظاهر بازنشسته شده محسوب می شوند و این در حالی است که بار دیگر باید تاکید نمود که تراژدی بنفش از ابتدای حاکمیت خود ضمن اتخاذ رویکرد امنیت محور (Security Based Approach)، مدیریت اجرایی کشور را در بخش های مختلف، مبتنی بر دکترین میکادو (Doctrine Mikado)، به عنوان مدیریت مدیران سایه تنظیم نموده بود و این امر در پس قانون منع بکارگیری بازنشستهها اگر چه در بخش های مختلف به حضور طیفی خاص از آقازاده ها و عمو زاده ها و دامادها و عروس ها و ... سایه نشینان مبدل گردید، اما در عرصه فرهنگی کشور سبب شد تا سایه ای دیگر از برای مدیریت اجرایی تعریف شود و ...
قطعا ذکاوت ریاست جدید سازمان سینمایی در فهم همین شرایط و درک عرصه مدیریت خود موجب شد تا امروزه این سازمان اولویت خود را شفافیت قرار دهد و وقت خود را صرف نگارش آیین نامه های اجرایی و تنظیم مقررات اولیه سازد و سعی نماید تا ۲۰ ماه پیش رو را با حداقل حاشیه و حداکثر مقبولیت به پایان رساند؛ زیرا: در بزم حکیمان زِ می شورانگیز نی تابِ نشستن است و نی پای گریز؛ از بهر منِ تنک شراب ای ساقی مینا به سرِ پیاله کج دار و مریز و ...
بر این اساس ریاست جدید سازمان سینمایی بر خلاف دو سلف پیشین خود دارای فهم استراتژیک بوده و به خوبی می داند که عرصه مدیریت سینمایی کشور نه تنها در اختیار او نمی باشد، بلکه طیف مدیران سایه و بالاخص کانون قدرت شکل گرفته از دهه ۱۳۶۰ هجری شمسی در این عرصه حکمرانی می نمایند. مدیرانی که اساس شگل گیری تراژدی بنفش محصول و برایند تَکرار ایشان می باشد و اساسا عرصه های مختلف اجرایی کشور، اعم از اقتصادی و سیاسی و امنیتی و ... را مال طلق خویش پنداشته و اجازه نمی دهند تا در خارج از چارچوب موازین ایشان اقدامی صوت پذیرد و قطعا این همان موضوعی است انتظامی متوجه آن شده و از این جهت با اتخاذ رویکرد تنظیم مقررات و بازنویسی ضوابط اجرایی و ... به نوعی می خواهد تا ضمن سرگرم بودن در دوران ۲۰ ماهه پیش رو، این مقطع پایانی را به سلامت طی نموده و کارنامه درخشان خود را تا به امروز حفظ نماید.
پس باید دقت نمود که حسین انتظامی به عنوان فارغ التحصیل دانشگاه عالی دفاع ملی و یک مدیر استراتژیست از توانمندی مناسب برای تجزیه و تحلیل شرایط و موقعیت موجود برخوردار است و قبل از اِعمال هر تصمیم و اقدامی می تواند به ارزیابی روشنی در زمینه میزان هزینه و فایده آن در عرصه فرهنگی و سینمایی کشور نایل آمده و فهم نماید که اقدام او تا چه میزان برای نظام جمهوری اسلامی مفید بوده و همسویی کارکردی آن در راستای اهداف انقلاب اسلامی می باشد. توانمندی ویژه ای که موجب می شود تا ایشان به روشنی بداند که تنظیم تمامی ضوابط و مقررات اجرایی در بدنه ی فرهنگی کشور در نهایت به شوراهایی ختم می شود که از اراده مدیریت ایشان خارج بوده و تنها انتصاب افراد دخیل در این شوراها ظاهرا در اختیار ریاست سازمان سینمایی کشور می باشد و در این میان دایره انتخاب افراد نیز محدود به گروه و قبیله ای خاص است و ایشان عملا نمی توانند در خارج از این طیف اقدام به چینش افراد پردازند و ...؛ سیکل معیوبی که با هیچ سند تحول و یا آیین نامه اجرایی قابل اصلاح نبوده و تنها راه علاج آن حضور گسترده هنرمندان متخصص و متعهد به مبانی انقلاب اسلامی در این شوراها می باشد که این امر نیز حداقل تا ۲۰ ماه آینده دست نیافتی نخواهد بود.
به این ترتیب سازمان سینمایی کشور در این دوران سعی می کند تا با سرگرم نمودن خود به امور رسانه ای و اقدامات مطبوعاتی پُرهیاهویی همچون گزارش عملکرد سالانه و چهارماهه و پنج ماهه و ...، مدت زمان باقی مانده تا اتمام تراژدی بنفش را با حداقل تنش اجرایی سپری ساخته و با عناوین حجیم و موجهی همچون تهیه و تنظیم شیوه نامه های اجرایی و همچنین ضوابط و آیین نامه های حمایتی و ...، خلاء کارنامه و عملکرد اجرایی خود را موجه ساخته و این قبیل اقدامات را جایگزین وظیفه اصلی سازمان سینمایی در تهیه و عرضه محصولات مناسب فرهنگی و سینمایی سازند.
پُر واضح است که تمامی سیستم ها نیازمند پروتکل و آیین نامه های اجرایی منضبطی می باشند و این بسیار خوب است که یک سازمان اقدامات خود را مبتنی بر ضوابطی شفاف پیگیری نماید. اما باید توجه داشت که در مدیریت فرهنگی و بالاخص هنری، اصالت از آن نیروی انسانی می باشد و به سبب آنکه هُنر اشتیاقی است که در دایره تجسم محصور شده است و ... مدیریت هنری نه تنها با بخش نامه و تنظیم مقررات اجرایی سامان نمی یابد؛ بلکه تنها با تولیدات هنری و تاثیر پذیری از آثار است که می تواند تنظیم شده و خود را بر مداری خاص مقید سازد.
تقریبا تمامی اهالی سینما می دانند که تمامی آیین نامه ها و مقررات اجرایی در مدیرت سینمایی کشور در نهایت به کوچه بن بست شوراهایی ختم می شوند که به هیچ عنوان نمی توانند سامان مند گردیده و ضابطه مند شوند. شوراهایی عموما متشکل از افرادی چند مسئولیتی که به دلیل اشتغالات فراوان خود، عملا متاثر از محدود اعضای فعال و متمرکز درون شورا بوده و به صورت هایی متفاوت از کارشناسان بدنه، به عنوان میراث ماندگار هر مجموعه ای رنگ و طعم می یابند. پس در این شرایط تنظیم آیین نامه ها نه تنها سودی ندارد؛ بلکه موجب رسمیت یافتن طیفی خاص از افراد حقیقی در فضای هنری و سینمایی کشور و حتی ایجاد کانون های قدرت فرا حاکمیتی شود و دارو دسته هایی با نوع عملکرد مافیایی شود.
قطعا شفافیت امری بسیار نیکو است و هر عقل سلیمی از ایجاد چنین فضایی استقبال می کند. اما باید توجه داشت که ما در عصر دیجیتال و با شعارهای دولت الکترونیک تنفس می کنیم و در این شرایط انتشار بسیاری از گزارش ها و بالاخص گزارش های هزینه ای نه تنها امری پیچیده محسوب نمی شود، بلکه به راحتی لمس یک دکمه در هر لحظه و هر زمانی است و در این شرایط شاید تعیین تکلیف بودجه های جای و پشتیبانی را می توان به عنوان دستاوردی مهم در عرصه شفافیت قلمداد نمود که البته تا به حال محقق نشده و تمامی گزارش های منتشر شده تا به حال از ردیفی با عنوان هزینه های جاری و پشتیبانی برخوردار بوده که عملا بیش از نیمی از هزینه کرد عموم این مجموعه ها را شامل می شود! این در حالی است که هر عقل سلیمی در می یابد که بودجه عمومی هر کشوری در راستای ترویج فرهنگ همان کشور و ارایه چهره ای واقعی و نه سیاه از جامعه، مردم و فرهنگ همان کشور است و نه در راستای ارتزاق و تامین مخارج روزانه عده ای خاص!
مدیریت هنری (Arts Management) و یا سرپرستی و اداره ی امور هنری (Arts Administration) به عنوان یکی از اصلی ترین مصادیق و شاخصه های تعیین کننده در مدیریت فرهنگی جوامع محسوب می شود؛ از این جهت میزان انطباق مدیریت هنری بر موازین قانونی و اعتقادی و همچنین باورهای ملی و دینی یک کشور را می توان نمودی عینی از برای توفقیق و یا عدم توفیق مدیریت فرهنگی در آن جامعه قلمداد نمود؛ اما باید توجه داشت که تمام این موازین موجود بوده و نیازی به بازتعریف آن نمی باشد و تنها خلاء در این حوزه نیروی انسانی و یا مجریان این موازین است. مجریانی که از روحیه جهادی برخوردار باشند و ضمن فهم دقیق از مبانی انقلاب اسلامی به دنبال تحقق آن در عرصه تولیدات سینمایی کشور باشند.
قطعا برای هیچ فردی در هیچ کجای جهان مهم نیست که ضوابط و مقررات اجرایی ایالات متحده و سینمای هالیوود چیست و یا صنعت سینمای فرانسه و یا صنعت سینمای آلمان و ایتالیا و ... منطبق بر چه بخش نامه ها و دستورالعمل هایی فعالیت می نمایند. بلکه آنچه که اهمیت دارد برایند خروجی و تولیدات سینمایی این کشورها است و الباقی موضوعاتی است که در راستای دیوانسالاری یا بوروکراسی (Bureaucracy) تعریف می شود.
از این جهت مدیریت هنری در تمام دنیا به چنان فهم و بلوغی رسیده است که تشخص دهد در هنر نه اشتیاق بی تجسمی وجود دارد و نه تجسم بی اشتیاقی و در این دایره اصالت از آن نیروی انسانی است که اشتیاق دارد و تجسم می بخشد و مبتنی بر این اصل است که مدیر هنری اطرافیان خود حول مبانی آرمانی خود شکل داده و ساحت سازمانی خود را از حیث وجود مشتاقانی که توانایی هنری لازم از برای آفرینش های هنری نداشته پاک می سازد و به همان نسبت برائت خود را از هنرمندان بی اشتیاق نسبت به مبانی انقلاب اسلامی ابراز می دارد؛ هنرمندانی متظاهری که در شرایط مختلف، ممکن است از ساده لوحی مدیر هنری استفاده نموده و با عنوان هزینه های جاری و پشتیبانی ضمن ارتزاق از بیت المال و بودجه عمومی کشور و ... به یارگیری از برای تیم و طیف خود پرداخته و به سبب حضور موثر خود در شوراهای گوناگون، به عنوان کانون قدرت عمل نمایند.
پس تنها راه ایجاد تغییر و تحول در عرصه سینمای کشور، تمرکز سازمان سینمایی بر موضوع تولید و عرضه آثار شاخص سینمایی و تعیین هویت سینمای ایران با تولیدات فاخر است و در این میان بسیاری از اقدامات نه تنها ضروری نیست، بلکه اسباب ناکارآمدی و انحراف در مسیر صحیح را موجب شده و در این میان موجودیت بخشیدن به جشنواره های مختلف را می توان یکی از جمله مصادیق امر قلمداد نمود. جشنواره هایی که عملا تمامی ایام سال را به نوعی مشغول خود ساخته و به عنوان اهرم قدرت از برای برگزار کنندگان آن تبدیل شده اند. جشنواره هایی که ضمن ایرادات جدی از نظر شیوه نامه های اجرایی، بیش از هر چیز دچار ایرادات محتوایی می باشد.
محتوا نکته مغفول مانده در شیوه نامه صدور مجوز برگزاری، نظارت و حمایت از رویدادهای سینمایی است؛ شیوه نامه ای که در شاخص محتوایی خود به پنج مولفه کلی اشاره نموده که سوای نظر از مولفه شماره ۲ و ۵، سه مولفه دیگر بسیار کلی و غیر قابل سنجش انطباقی در قالب آیین نامه ای می باشد.
در اینجا سوال پیش می آید که ضرورت انتشار چنین شیوه نامه ای چیست؟ مگر سازمان سینمایی یک مجموعه ژورنالیستی است که شان خود را جوسازی و پروپاگاندا می داند و آیا مگر قرار است که عملکرد سازمان سینمایی با تکثر و تعدد بخش نامه ها و گزارش ها و ... ارزیابی شود!؟
قطعا ریاست سازمان سینمایی کشور به خوبی می داند که ملاک ارزیابی و عملکرد واقعی این مجموعه وابسته به تولید و عرضه آثار سینمایی بوده و به عنوان مثال از این جهت اصلا مهم نیست که جشنواره بینالمللی فیلم کودکان و نوجوانان دو ساله و چند ساله برگزار شود و یا آنکه سالانه باشد و ... بلکه مهم آن است که سازمان سینمایی کشور به عنوان نهاد متولی معین سازد که بودجه های خود را صرف ساخت کدام اثر فاخر ساخته و از هفت فیلم بلند حاضر در این جشنواره، کدام اثر محصول حمایت های مادی و معنوی بنیاد سینمایی فارابی است و کدام اثر تولید شده توسط این مجموعه توانسته به رشد فضائل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی منجر شود و یا آنکه در مسیر توسعه استقلال فرهنگی و مصونیت جامعه از نفوذ فرهنگ اجانب باشد و ...
البته باید از شیوه ژنرال های خسته در مصادره اقدامات دیگران و ثبت و ضبط افتخارات آن دیگری در کارنامه خود فراغت جست و اساسا توجه نکرد که بنیاد سینمایی فارابی با چه بضاعتی سعی می کند تا تولیدات سایر مجموعه های فرهنگی و نهادهای دیگر را به نام خود مصادره سازد و در رزومه سازمانی خود ذکر نماید.
یقینا آنچه که مدنظر قانونگذار در نظام جمهوری اسلامی از ایجاد سازمان سینمایی کشور بوده است، تاسیس نهادی مشرف به وضعیت فرهنگی کشور و مروج اسلامیت و ایرانیت میباشد. نهادی که میبایست در دو حوزه سلبی (نظارت) و ایجابی (تولید) ورود پیدا نموده و در مسیر اجرای سیاست های رسمی نظام جمهوری اسلامی ایران در زمینه فرهنگ عمومی با قوت و قدرت تمام گام بردارد و این همه در حالی است که متاسفانه در روزگار بنفش جامعه ایران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و به صورت شاخص، سازمان سینمایی از تمامی آنچه که بود و است و میباشد و خواهد بود فاصله گرفته و به موجودیتی مبدل گردیده که گویی خود نیز سردرگم موجودیت خود است.
البته شاید توقع زیادی باشد از جناب انتظامی که بخواهد در مدت زمان محدود به اصلاح ساختارها پردازد و یا اصلا شاید توقع بیجایی باشد که ایشان در روزگار بنفش بتواند اقدامات انقلابی شاخصی انجام داده و صنعت سینمای کشور را با تولیدات فاخر و عرضه آثار تاثیرگذار فرهنگی سامان بخشد و ...، اما با این وجود عملکررد پیشین ایشان نشان داده است که می توان به آینده امیدوار بود.
ارسال نظر