به گزارش سینماپرس، تهیهکننده سرشناس سینمای ایران، طی دو دهه فعالیت حرفهای خود، اگر چه به لحاظ کمی، کارنامه سنگینی ندارد، اما آورده خوبی از نظر کیفی به سینمای ایران افزوده است؛ ۱۳ فیلمی که «متری شیشونیم»، «برف روی کاجها»، «دایره زنگی»، «چهارشنبهسوری» و «بهرنگ ارغوان» از جمله آنها هستند. تهیهکنندهای که پیش از شروع فعالیتهای سینمایی خود، ۸ سال بهعنوان رئیسدفتر مرحوم هاشمی رفسنجانی و ۶ سال هم در حلقه مشاوران ایشان فعالیت داشت. جالب آنکه وی در زمره تهیهکنندگانی است که طعم ممیزی و توقیف را برای برخی فیلمهایش چشیده است. برای آگاهی مطلوبتر از شرایط امروز سینما که از مسائل صنفی تا امور مدیریتی را شامل میشود، سیدجمال ساداتیان، گزینه بسیار خوبی بود؛ تهیهکنندهای که علاوهبر تولید فیلم، بهعنوان پخشکننده و سینمادار هم فعالیت میکند. پیشنهاد میکنیم مطالعه این گفتوگوی صریح را از دست ندهید.
میخواهم برای سوال اول، بهعنوان یک تهیهکننده، سینمادار و پخشکننده، آماری از میزان خسارتهای چهار ماه تعطیلات کرونایی سینما ارائه دهید؛ آمارهایی که لطفا صریحتر و فراتر از آن چیزهایی باشند که تاکنون در رسانهها منتشر شده است.
موضوع کرونا به دو شکل به ما خسارت وارد کرد: یک خسارتهای مادی و یک خسارتهای معنوی. در مورد مسائل مالی، شما ببینید سینماها طی فرودینماه سال گذشته چه اندازه فروش داشتند. اگر ما بخواهیم آن مبلغ را بهعنوان شاخص قرار دهیم، باید بگوییم سینماها فروردینماه سال گذشته، ۱۱۰ میلیارد فروش داشتند. علیرغم اینکه خیلی فیلمهای گردنکلفتی در نوروز و عیدفطر روی پرده رفت. ضمن اینکه از پاییز سال گذشته، اتفاق چندان دندانگیری برای سینماها رخ نداد. غیر از فیلم «مطرب» که سینماها را تکان داد، از شهریور پارسال تا جشنواره، خبر چندانی نبود و همه به این امید بودند که در نوروز امسال، فیلمهایی نمایش داده شود تا رونقی ایجاد کند و همه دلگرمیها این بود که سینماها در گیشه نوروز بتوانند تا حدودی خسارتهای ۵، ۶ ماه گذشته خودشان را جبران کنند.
در فروردین سال گذشته با وجود آنکه بخشی از کشور تحتتاثیر سیل بود، اما سینماها توانستند اعتماد مردم را به خود جلب کرده و آنها را به سینما بکشانند. به طوری که تنها فیلم «متری شیشونیم» حدود ۳۰ میلیارد تومان فروخت. شما فکر کنید که سینماها بهطور مستقیم چنین فروشی را از دست دادهاند. کرونا این دو فصل خوب نوروز و عیدفطر را از ما گرفت. درحالی که از مجموع فروش ۳۰۰ میلیاردی سال گذشته سینماها، حدود ۲۵۰ میلیارد آن طی این دو موقعیت طلایی محقق شده بود که ما امسال این دو زمان را نداشتیم.
از اسفندماه، فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی در مدار تولید نبودند. هر چند که تصویربرداری خیلی از آثار سینمایی، در تابستان شروع میشود، اما بعضی فیلمها در آن زمان کلید خورده بودند که متوقف شدند. این سبب شد که اجتماع زیادی از اهالی هنر، وضعیت ناگواری را تجربه کنند مگر سینما چند سلبریتی دارد که اوضاع مالی خوبی دارند؟ بخش اعظم عوامل پشت دوربین، روزکار هستند و حقوق باثباتی ندارند و ۴ ماه است که درآمدی ندارند.
در بخش معنوی ما بهجای اینکه در ایام نوروز و عیدفطر، فضای شادابی برای مردم درست کنیم که بیرون بیایند و تفریح کنند، آنها حتی سفر هم نرفتند و در خانههایشان حبس شدند که طبیعی هم بود. در مجموع همه چیز خسران بود.
در چنین شرایطی دولت چه تمهیداتی اندیشید؟ البته روی کاغذ میدانیم که چه تصمیمهایی گرفت؛ آن بخشی را که عملیاتی کرده بفرمایید.
هرکسی باید بر اساس جیبش تصمیم بگیرد. فرض کنید منِ نوعی یک زمانی به شما تعارف میزنم که برویم رستوران. من باید به جیبم نگاه کنم تا بعدا شرمنده شما نشوم. دولت قبل از کرونا، بحث کمبود بودجه را مطرح کرده بود و اینکه برای اداره امسال، چیزی حدود ۴۰، ۵۰ درصد کسری بودجه دارد؛ یکچیزی حدود ۲۰۰ هزار میلیارد تومان. خب بخشی از آن ۵۰ درصدی هم که قرار بود محقق شود هم از سیستمهای مالیاتی در یک شرایط اقتصادی نرمال باید وصول میشد. آن ۲۰۰ هزار میلیارد تومان را که کسری داشت یک طرف و بخشی از آن هزینههایی که قرار بود از این سیستمها بهدست بیاید هم محقق نشد ضمن اینکه هزینههای دیگری هم به دولت تحمیل شد. تصور همه بر این بود که این موضوع، نهایتا یک ماهه مهار شود. در این شرایط همه بر سر دولت ریختند که به ما پول بدهید. دولت هم یک وعده و وعیدهایی داد حتی آن یک میلیارد یورویی که با موافقت رهبری آزاد شد، خرج معالجات بیماران کرونایی در بیمارستانها شد که طبیعی هم بود.
ولی وعدههایی به ما دادند که بیمه بیکاری میدهیم یا به هر پرده ۱۰ میلیون به صورت ۶ ماهه میدهیم که الان ۴ ماهش رفته و سینماها همچنان راه نیفتادهاند یا آن ۲۳ درصد مالیات حق کارفرمایی را ارشاد تقبل کرد که بعدها شرط و شروطی گذاشتند که منظورمان سینماهایی بود که در ماه ۵۰ میلیون تومان فروش ندارند، مشمول این طرح میشوند! که البته الان بدترین سینماهای ما ماهی ۵۰ میلیون تومان فروش دارند. عملا یعنی اینکه نمیخواهیم این پول را بدهیم.
خیلی چیز قابل تاملی تا این ساعت محقق نشده است. بهخصوص در بخشهای بیمهای که پرسنل سینماها هنوز در چرخه حمایتهای بیمهای قرار ندارند یا دفاتر سینمایی در چرخه اینکه اگر قرار شود حمایتی صورت بگیرد، اینها در آن دایره قرار ندارند. ایدهآل ما این است که دولت ۵۰ درصد خسارتهایی که به مدیران (بخش خصوصی سینما) وارد آمده را تقبل کند که من چشمم آب نمیخورد که از طرف دولت حمایت قابل اعتنایی صورت بگیرد. درست است که سینماها الان پس از ۴ ماه تعطیلی، باز شدهاند، اما با بسته بودنش هیچ تفاوتی نمیکند. این درست نیست که صرفا بیاییم و انتقاد کنیم، باید ببینیم بضاعت دولت به چه اندازه است که به نظر میرسد خیلی قدرت این را ندارد که بتواند این همه بار را خودش یکتنه بکشد.
تعدیل نیرو داشتید؟
خیر، ولی روی پرداخت تعهدات ماهیانهمان خیلی دچار مشکل شدیم، چون ما در مجموع، چیزی بالای ۶۰ پرسنل داریم و با این تعداد، تحمل مشکل، خیلی طاقتفرسا میشود.
درمورد دخل و خرج سینما یک ابهامی وجود دارد و آن اینکه شما پیشتر گفته بودید که سینما، فیلمهای اندکی دارد و همین چند سرمایهگذاری که در این تعداد فیلم مشارکت میکنند، عملا برگشت سرمایهای ندارند. چه اصراری است که با تداوم این روند، باز هم آن سرمایهگذاران، کار میکنند و روز به روز هم سرمایهگذاران جدیدتری وارد این حیطه میشوند؟
ما نگذاشتیم سینما بزرگ شود...
این ما یعنی چه کسانی؟
مسئولان. سینما علیرغم اینکه پتانسیل خوبی برای تغییر ذائقه مردم و پر کردن اوقات فراغت آنها دارد، اما توجه چندانی به آن نمیشود. سینما واسط بین تخیل و واقعیت است. تمام شاخههای هنر میتوانند تاثیرگذار باشند؛ بهنظرم بعد از انقلاب، حرفش را در مجموعه کشور زدیم، اما در اجرا موفق نبودیم. یا اگر بعضیها در، سینما یا هنر را قبول کردند، گفتند مجموعه سینما و هنر، آنطوری که ما میگوییم باید تعریف شود. به هر حال هر کاری جوهرهای دارد و ما باید بر اساس جوهر آن کار حرکت کنیم. آن تیپ کارها تبدیل شد به فیلمهای سفارشی که عملا با مردم رابطه خوبی برقرار نکرد. یعنی شما اگر بر اساس مطالبات مردم فیلم بسازی، خب مردم دوست دارند و استقبال میکنند، چون مخاطبت، آنها هستند.
به همین دلیل تعارضی در کشور ایجاد شده و ما بلاتکلیف هستیم. در صورتی که اگر فیلمسازی بر اساس مطالبات مردم شکل بگیرد که گاهی میگیرد، ببینیم چه استقبال خوبی از آن آثار به عمل میآید. سینما میتواند گردش خیلی بالایی داشته باشد. صنعت فیلمسازی آمریکا سال گذشته بالغ بر ۱۱ میلیارد دلار درآمد داشته؛ صنعت سینمای کشورهای اروپایی هم ۸۰۰ میلیون تا یک میلیارد دلار چرخش پول داشتهاند. آن وقت ما که به لحاظ جمعیتی، یکچهارم آمریکا هستیم، باید در مقابل ۴۰ هزار سالن نمایش آمریکا، ۵۰۰ سالن داشته باشیم. یا چرا آمریکا باید ۱۱ میلیارد دلار چرخش سالانه داشته باشد و برای ما ۲۰ میلیون دلار؟ ترکیه که به لحاظ جمعیتی، حدودا مانند ماست، ۴ هزار سالن نمایش دارد و گردش مالی ۷۰۰، ۸۰۰ میلیون دلاری. میبینید که تفاوتها خیلی زیاد است؛
و این یکی از دلایلی است که سبب میشود تعداد سینماروی ما کاهش داشته باشد.
دقیقا، مثلا هر آمریکایی سال گذشته بهطور متوسط بین ۴ تا ۵ بار به سینما رفته خب چرا برای ما، بهازای هر ۳ نفر، یک نفر است؟ خب اگر ما بگذاریم این مسیر، فرآیند طبیعی خودش را طی کند و مردم تنها سالی ۲ بار به سینماها بروند، میشود سالی ۱۶۰ میلیون قطعه بلیت که با قیمت ۲۰ هزار تومانی امروز یعنی بالای ۳ هزار میلیارد تومان گردش مالی داریم. این حاکی از آن است که اقتصاد سینما تامین شده است.
از طرفی دیگر سینما، خانوادهای ۶ هزار نفره دارد که از این تعداد، حدود ۴۰۰ نفر کارگردان هستند، بیش از ۴۰۰ نفر هم تهیهکننده. بخش اعظمی از این افراد، امرارمعاششان از همین سینماست طبیعی است که همه دنبال سرمایه میگردند. هم تهیهکننده و هم کارگردان به دنبال این هستند که آدمهای متمولی که دستشان به دهنشان میرسد را برای سرمایهگذاری کارشان پیدا کنند. البته حوزه سینما برای آنها (سرمایه گذاران) هم جذاب است، چون آدمها بعد از اینکه به یک اقناع مالی میرسند، دوست دارند خودی نشان داده و پز روشنفکری بدهند و طبیعتا از شهرت هم استقبال میکنند. حوزه هنر، تمام اینها را برای آن سرمایهگذار فراهم میکند. به همین دلیل است آدمهایی که به پولوپلهای میرسند، بدشان نمیآید که سرکی هم به حوزه هنر بکشند. سینما بیشتر از دیگر شاخههای هنری نمود داشته و افراد حاضر در آن هم بیشتر هستند. حتی وقتی این سرمایهگذاران را تشویق میکنیم که در حوزه سالنسازی ورود کنند، میبینیم که علاقه آنها بیشتر به سمت تولید فیلم است. صرفا به دلیل آن اشتهاری که برایشان دارد.
من هم میدانم که اگر این پولها با این وضعیت اقتصادی که داریم، نباشد، واقعا سینمای کشور تعطیل میشود. شما ببینید اگر سالی بهطور متوسط ۱۰۰ فیلم در سینمای ایران ساخته شود، بر اساس معیار امروز، چیزی بالغ بر ۳۰۰ میلیارد تومان هزینه برای ساخت این تعداد فیلم نیاز است درصورتیکه کل سینمای کشور، این میزان فروخته است. حال آنکه آن خالص دریافتی که برای تهیهکننده مانده، ۳۵ درصد این مبلغ است یعنی اگر سینمای ایران در یک سال ۳۰۰ میلیارد گذاشته باشد (که قطعا بیشتر گذاشته) چقدر برداشته؟ ۱۰۰ میلیارد تومان یعنی عملا یک سینمای ورشکسته. سینمایی رونق دارد که شمای تهیهکننده بتوانی با پولش، زندگی شخصیات را اداره کنی و فیلمهای بعدیات را بسازی. ما سال گذشته بهترین و پرفروشترین فیلم سینمای اجتماعی ایران را ساختیم (متری شیشونیم)، اما با پولی که برگشت، حتی نمیتوانیم خودش را بسازیم؛ این وضعیت واقعی سینمای ماست. یعنی با پولی که از فروش «متری شیشونیم» بهدست آوردهایم آیا امروز میتوانیم همان فیلم را بسازیم؟ قطعا نمیتوانیم.
با این تفاسیر چه اصراری وجود دارد که سرمایهگذار مالباخته و ضرر کرده ما، همچنان علاقهمند است با شکست در نخستین تجربه، تجربههای بعدی که میداند باز هم شکست میخورد را تکرار کند؟
شاد هیجانهای اجتماعی که دارد برای افراد درست میکند، مدنظرش است... ت.
آیا این به نظر شما منطقی است که یک آدم موفق بازاری، پنجمیلیارد برای فیلمی خرج کند و یکمیلیارد برداشت کند و این روش را برای فیلمهای بعدی هم تکرار کند؟
میبینید که دارند انجام میدهند. بعضیها واقعا به این مسائل فکر نمیکنند.
مگر میشود چنین اشتباهی از آدمهای زیرک حوزه بیزینس سر بزند؟ یعنی هیچ پشتپردهای در کار نیست؟
آخر چه پشتپردهای؟ من ندیدم. این آدمها به هر دلیلی پولدار شدهاند. دیدیم که برخی از این سرمایهگذارها، بعدها پرندههای قضایی پیدا کردند. ممکن است جایی کار کرده باشند و پولی به دست آوردهاند و سرمایه را از آنجا وارد سینما کرده باشند. در ایران فرصتهای طلایی برای خیلیها ایجاد شده مخصوصا کسانی که در حوزه مسکن یا برخی حوزههای تجاری فعال هستند. این آدمها به پولهای عجیب و غریبی رسیدهاند که برخی از آنها دم از سرمایههای سه، چهارهزار میلیارد تومانی میزنند و علاقهمند هستند از این میزان سرمایهشان، ۴۰ میلیاردش را وارد سینما کنند که به جایی از آنها بر نمیخورد.
حتی خود کارگردانان سینما هم میدانند که، چون تهیهکنندگان پولی ندارند و با پول آنها کاری نمیشود انجام داد، در تلاش هستند تا اینطور سرمایهگذارها را تشویق کنند تا بیایند و روی کارهایشان فعالیت کنند؛
و شما ورود چنین سرمایههایی به سینما، فارغ از اینکه از کجا به دست آوردهاند که شاید بعدها ایجاد توقع و خطدهی کند را قبول دارید؟
نه، من میگویم حالا این سرمایهها نباشد، سینما را باید تعطیل کرد. یک زمانی، چند ارگان دولتی بودند و حمایتهایی میکردند که الان کفگیر آنها هم به تهدیگ خورده است. شما ببینید الان من نوعی میخواهم فیلم بسازم، از کجا باید سرمایه پیدا کنم؟ حالا میگویم ۵۰ درصد سرمایه فیلم را توانستم تامین کنم، آنوقت ۵۰ درصد دیگر را ندارم، از کجا باید تامین کنم؟ بانکی هست که حمایت کند؟ صندوق یا بنگاهی هست؟ هیچ جایی نیست. خب طبیعی است که مجبوریم دست نیازمان را به سمت این سرمایهها دراز کنیم.
چه سیستم معیوبی است که تهیهکننده بنا بر اصالت این حرفه، دست در جیب خودش نمیکند و مدام بهدنبال سرمایه دیگری است؟
ریشهاش برمیگردد به اینکه نمیگذارند فیلمهایی که موردپسند مردم است، ساخته شود که بتواند پای مخاطب را به سینما باز کرده و تهیهکننده، حداقل به سرمایه اولیه خودش برسد. ما الان سالی ۱۰۰ فیلم میسازیم که تنها ۵ تا ۶ مورد آنها رونق اقتصادی دارند و مابقی تماما ضررده هستند. قالب این ضرردهی هم برمیگردد به سوژه فیلمها و به نوع ممیزیهایی که دارند؛
بنابراین صحبتهایی که گفته میشود سینما به محلی برای پولشویی یک عده سرمایهگذار تبدیل شده را قبول ندارید؟
من اعتقاد ندارم. چون میگویم تهتهش میشود ۱۰۰ میلیارد تومان که اگر همه این مبلغ هم متعلق به یک نفر باشد آیا ۱۰۰ میلیارد تومان در برابر سهتریلیون نقدینگی کشور، پولشویی به حساب میآید؟ بسیاری از آدمها الان ۵، ۶ هزار میلیارد پول دارند؛ کم نمیبینیم تعداد آدمهایی که سرمایههایی اینچنینی دارند یعنی جای دیگری برای پولشویی وجود ندارد که اینها بیایند خودشان را در سینما انگشتنما کنند؟ اگر بخواهند پولشویی کنند این همه پولهای نامرئی در کشور هست که دارند میشویند و آب از آب تکان نخورده حالا چرا باید بیاورند در سینما که به محض ورود، انگشتنمای همه شوند.
بهواسطه همین پولها عوامل ما ازجمله بازیگران، دستمزد چندبرابر طلب میکنند و میگیرند، چون پول بیحساب به پروژه تزریق شده است.
بله، اینگونه عوارضها را با خود به همراه دارد که من منکرش نیستم. ای کاش تهیهکنندگان این پولهایی که به پروژهها تزریق میشود را طوری مدیریت کنند که آثار قابلقبولی ارائه دهند نه اینکه فکر کنند یک گوشت قربانی است که بردارند و حیفومیلش کنند. چرا نباید فیلم خوب بسازند که هم خودشان لذت ببرند، هم سرمایهگذار و هم مردم به استقبال آنها بروند.
قطعا خود شما بخشی از پاسخ این پرسش را دادهاید. مردم دنبال فیلم خوب هستند. یکی از این اتفاقهای خوب که مردم واقعا از آن استقبال میکنند، تولید آثاری با سوژههای ملتهب اجتماعی و سیاسی است. ما الان در کشور، بدهکاران کوچک و بزرگ کم نداریم که دادگاههای علنی آن اختلاسها و بزهها با استقبال مردم مواجه است. این همه سوژه ملتهب سیاسی و اجتماعی در این کشور وجود دارد، اما انگار سناریستها، کارگردانان و تهیهکنندگان در یک توافق جمعی، تصمیم گرفتند سراغ اینها نروند. چرا؟
همان نگاهی که وجود دارد. بعضیها معتقدند باید امید تزریق کنیم. شما الان روی هر معضلی که بخواهید دست بگذارید، یک متولی پیدا میکند. خب ما یا باید سربهسر نیروی انتظامی بگذاریم یا سربهسر قوه قضائیه یا سربهسر شهرداری و... چه موضوعی را میخواهی دستمایه کارت قرار دهی و یک نقدی از وضعیت نابسامان بکنی که به تو گیر ندهند؟
وقتی شما روی فلان اختلاسگر دست بگذاری، کدام نهاد میخواهد در این مسیر، سنگ جلوی پایتان بیندازد؟
بالاخره آن اختلاسگر به تنهایی که نرفته دست به چنین کاری بزند. او رفته یک زیرساختی را در کشور یارگیری کرده و سپس با فراغبال دست به چنین کاری زده. الان ما برویم در بانک، هیچ وامی به ما نمیدهند، اما کسی که آن میزان وامهای کلان چندمیلیاردی میگیرد، قطعا رفته و در سیستم، یارگیری کرده که توانسته پنجهزار میلیارد جابهجا کند. ما باید به اینها بپردازیم. اینطور نبوده که طرف برود در بانک و بگوید پنجهزار میلیارد تومان به من وام بدهید و رئیس بانک گفته خب بفرما بگیر و برو. حتما شما باید از یک پدیدهای کالبدشکافی کنید. ما الان میخواهیم به همین اختلاسگر بپردازیم خب یقه چه کسی را میتوانیم بگیریم؟ سیستم بانکی کشور ما اینطوری بود یا قوه قضائیه ما اینطوری بوده و بعضی آدمهای داخل در آن این کارها را کردند. آن تبعاتش را چه کسی میخواهد پاسخگو باشد؟ به همین دلیل شما نمیتوانید وارد موضوعات صریح اجتماعی شوید.
شما فکر میکنید تمام کسانی که اختلاس کردهاند به صورت فردی عمل میکردهاند؟ مثلا همین طبری، براساس شواهد و قرائن، تمام آنها آمده بودند و در سیستم قضایی، یارهایشان را تعیین کرده بودند. طرف رفته در گمرک زدوبندی کرده، با بانک زدوبند کرده و... و. شما اگر بخواهی به همه اینها بپردازی و کالبدشکافی کنی، مسالهساز میشود. همان نهادها میگویند حالا در یک سیستمی که کلی آدم خدوم دارد، چند نفر ناشایست هم بوده و چرا رفتید اینطور نشان دادید. اصلا شما نمیتوانید به موضوعی بپردازید؛ اگر آن سعهصدر در کشور به وجود بیاید و به شما اجازه بدهند که بروید و به اینها بپردازید، خب بله. الان مثلا در شهرداری، کلی کارمند خدوم وجود دارد، اما آیا کارمند رشوهگیر نیست؟ آیا میتوانی بپردازی؟ در نیروی انتظامی این همه نیروی خدوم هست، اما شما میخواهی آن بخش فساد انگیزش را مطرح کنی، آیا میتوانی؟
و شما هم که سر «متری شیشونیم» با نیروی انتظامی، حسابی مساله داشتید.
بله. همهچیز را که نمیتوان گفت.
مشکل اصلی سر چه بود؟
نگاه آنها این بود که نباید اصلا نیروی انتظامی را خشن نشان داد. یکسری مسائل بود.
خب آنها از کجا متوجه شدند که این فیلم، چهره پلیس را به این نحو نشان داده که در همان مرحله بازبینی در آن اعمالنظر کردند؟
متوجه شدند و اصرار داشتند که فیلم را قبل از نمایش ببینند. یکسری تجهیزات لجستیکی از آنها گرفته بودیم هرچند از اماکن آنها استفاده نکردیم و همه آنها را ساختیم، ولی لجستیک آنها را میخواستیم و بهنوعی مجبور بودیم.
پیرو همین صحبتها، خبر دارید دیدارهای سینمایی و هنری اهالی سیاست بهتازگی زیاد شده است. چند وقت پیش یکسری از سینماگران با سعید جلیلی دیدار داشتند. جلیلی در همین جلسه تاکید کرده بود که جنس موضعگیری و اعتراض افراد سیاسی، با جنس اعتراض اهالی هنر متفاوت است و اتفاقا از اهالی سینما خواست که به مسائل اجتماعی و اقتصادی ورود کنند. شما هم در آن جلسه حضور داشتید؟
خیر. چرا سینماگران باید با جلیلی دیدار کنند؟
شاید بهخاطر نزدیک شدن به ایام انتخابات باشد.
اصلا یکی از معضلات ما همین طرز تفکرهایی است که نمیگذارد سینما رشد کند. همین آدمهای افراطی و تند معضل سینمای ما هستند. بگذارید این تنوع سلایق فکری که در کشور وجود دارد، بیایند و کار خودشان را انجام دهند. من اندیشه شما را قبول ندارم و میروم شما را نقد میکنم، شما هم اندیشه من را قبول نداری و برو من را نقد کن. قرار نیست کاری کنم که تمام آحاد جامعه را راضی نگه دارم. این، کار اشتباهی است که فقط یک طرز تفکر بتواند فیلم بسازد چه منفی و چه مثبت. ببینید سینما برای همان آدمهایی که به لحاظ اندیشهای، افراطی هستند چقدر مورد فشار قرار گرفته.
حرف من این است که همین آدمهای به قول شما افراطی یا همان منعطفها؛ تمام آنها دارند بهنوعی با سینماگران ارتباط برقرار و به آنها توصیه میکنند که بروید جلو و درباره فلان موضوع ملتهب اجتماعی یا سیاسی بسازید. بهنظر این چراغ سبز نشان دادن از سوی اهالی سیاست نمیتواند مسیر ساخت آثار جدید را در سینمای اجتماعی هموار کند؟
بهشرطی که اجازه دهند هم این طرفیها بسازند و هم آن طرفی ها. این خیلی خوب است؛ اینکه چرا نمیتوانیم بسازیم به همان دلیل است که من رفتم با «ابراهیم حاتمی کیا»، «بهرنگ ارغوان» را ساختم، پنج سال گیر بودم، چطور من نرفتم بسازم؟ دیگر جرات میکنم بروم طرف فیلم سیاسی؟ فیلم اجتماعی نمیتوانم بسازم، آن وقت بروم فیلم سیاسی بسازم؟ من فیلم ساده ساده «متری شیشونیم» را که مردم کم وبیش میدانند برای آنچه اتفاقی افتاد ساختم، ببینید چه بلایی سرمان آوردند. تازه من ساداتیان نمیتوانم بروم فیلم بسازم. یک فیلم ساده نمیشود ساخت، چه برسد به فیلم روی سوژههای ملتهب سیاسی و اجتماعی.
شما چهارسال پیش یعنی پس از دورهای که سختیها و مصائب «بهرنگ ارغوان» را پشت سر گذاشتید، گفتید میخواهید فیلمی درباره تسخیر لانه جاسوسی بسازید، اما تا امروز نساختید. چرا؟
دوست داشتم بسازم. ما علاقهمند بودیم که اخبار مربوط به ساخت این فیلم را منتشر کنیم و ببینیم آیا ما جزء آن حلقهای هستیم که بتوانیم با نگاه خودمان درباره لانه جاسوسی فیلم بسازیم؟ که دیدیم ما در آن حلقه نیستیم و اجازه نداریم.
در کدام حلقه؟
بالاخره ما به موضوع یک جور نگاه میکنیم، دیگران یک جور دیگر. من میخواستم از نگاه آقای «ابراهیم اصغرزاده» بسازم که آن نگاه الان در کشور مطرود است و کسی قبول ندارد.
به سمفا بپردازیم و طرحی که روی کاغذ قرار بود به واسطه تقسیم به لحظه پول بلیت، آن مشکل دیرینه تهیه کنندگان و دفاتر پخش را با سینماداران حل کند که این اتفاق علیرغم راه اندازی سمفا، هنوز اجرایی نشده. ضمن اینکه بحثهایی مبنیبر دخالت سمفا در سانس بندیها وجود دارد که بیشتر بهجای آنکه در راستای شفاف سازی باشد، تحکم مدیریتی را روی سینماداران و البته تهیه کنندگان و پخش کنندگان نشانه رفته. این موضوع را
چگونه میبینید؟
در این مساله هم نوع نگاهها فرق میکند. از نگاه من، فیلمی که نتواند اعتماد مردم را جلب کند، اصلا نباید اکران شود. میروند به هردلیل فیلمهایی میسازند و بعد اصرار دارند که آن فیلمها اکران شود. آن فیلم را هم به تماشاگر حقنه میکنند و هم به سینمادار. باید فیلمی را که در سالن چیدمان میکنی و ۱۰۰ نفر مخاطب دارد بگذاری کنار و این فیلمها را که ۱۰ نفر مخاطب دارند پخش کنی. این کجای عدالت است؟ اگر اراده شان بر این است، باید دست سینمادار را باز بگذارند که خود او، سالن هایش را مدیریت کند که چند مخاطب بیشتر به سالن بیایند.
صاحبان همان فیلمها اعتراض میکنند که به این شکل برخورد سینمادار میگویند مافیا.
مافیا متعلق به زمانی است که در شرایط برابر، شما را بگذارند کنار و یکی دیگر را بگذارند جای شما. ولی وقتی یک فیلم را که با استقبال مردم مواجه شده و در گیشه مورد استقبال قرار گرفته باید بگذاری کنار و فیلمی را نمایش دهی که کسی نمیآید ببیند، این کجایش عدالت است؟ عدالت براساس ظرفیتهای افراد و ظرفیت فیلمها دارد تعریف میشود. مثلا کدام مدیر سینما را سراغ دارید که یک فیلم پرفروش را بگذارد کنار و یک فیلم کم فروش را بیاورد نمایش دهد؟ آدم باید به عقل کسی که به این شکل عمل میکند، شک کند. بعد ما را زور میکنند که آقا، این فیلمها را اکران کنید. من اینها را خیلی نمیفهمم و بعد میگوییم چرا سینما بهلحاظ اقتصادی به این وضعیت اسفناک افتاده.
درمورد سمفا اینطور شنیدیم که، چون پول فروش بلیت به حساب سینمادار میآمد و سینمادار باتاخیر با صاحب فیلم تسویه میکرد، بحث بر سر این بود که سامانهای تاسیس شود که پول بلیت درجا توزیع شود و پول صاحب فیلم زودتر بهدستش برسد. حالا کنار این، همین بحثها پیش آمد که یکی میگوید چیدمان دست مدیر سینماست و یکی دیگر میگوید چیدمان را سمفا باید انجام دهد؛ نواقصی در اجرای این طرح بهوجود آمده که حالا دیگر فرصت اجرا هم پیش نیامده، یعنی زیربار نرفتند که بفهمیم کجا اشکال دارد و کجا نقطه ضعفش است. حرفهایی که میزدند حرفهای جذابی بود که صاحب فیلم زودتر به پولش میرسد، چون باید میلیاردی خرج کند و بعد بیاید پولش را با التماس از سینمادار بگیرد. امیدواریم شرایط سینما که عادی شد، نواقص این سامانه هم برطرف شود، ولی این نباید حاکی از آن باشد که اختیار مدیران سینماها را از آنها بگیرند. ابتکار عمل مدیر سینما باید دست خودش باشد.
دو سوال بعدی من را فقط با بله یا خیر پاسخ بدهید؛ با قاچاق مخالفید؟
به شدت.
قاچاقچی باید به مردم معرفی شود؟
شدیدا.
چه کسی «متری شیش ونیم» را قاچاق کرد؟
واقعیتش، زوایای آن هنوز برای ما هم مبهم است، علیرغم اینکه هم وزارت ارشاد از من شکایت کرد و هم من از وزارت ارشاد؛ در سیستم پلیس امنیت رفتیم، در سیستم قضایی رفتیم، اما هنوز هم برای من خیلی واضح نیست.
بالاخره آن فردی را که تحتعنوان قاچاقچی این فیلم بود دستگیر کرده اید دیگر؟ آن فرد کیست؟ چون فقط قاچاق فیلم شما نبوده؛ از «رحمان ۱۴۰۰» که در ابتدای سال اکران شد تا «خانه پدری» در انتهای سال، تماما قاچاق شدند. این فرد را معرفی کنید.
یک نفر را گرفتیم که از تک فروشی خارج شده بود و داشت به صورت کلانتر این فیلم را میفروخت.
بالاخره دستفروش خیابان انقلاب که نبود؛ سازمانی داشت.
نه مغازه دار بود.
نسخه اولیه را از کجا آورده بود؟ یک مغازه دار ساده که نمیتواند دستش به این فیلمهای کامل و بدون ممیزی سازمان سینمایی برسد.
همین. من که نمیتوانستم از او اقرار بگیرم که از کجا آورده؟ نفهمیدیم رابط که بود. آنها را باید پلیس و سیستم امنیت کشور پیدا کنند.
یعنی پلیس رد آن رابط را نزد؟
من نمیدانم.
مطمئنا رابط این آدم به داخل ارشاد وصل بوده، چون نسخه بازبینی فیلم شما قاچاق شد و این نسخه تنها در اختیار سازمان سینمایی بود.
آن موقع بحثهایی مطرح شد که بعدش گفتند اینها اتهام است. ارشاد هم از دست ما دلخور بود. گفتند بروید در سیستم امنیتی کشور شکایت کنید تا آنها رسیدگی کنند.
یک سوال درمورد سینما آستارا دارم که شما مدیریت آنجا را برعهده دارید؛ سینمایی که از دههها قبل، خیلی از مخاطبان با آن خاطره دارند و شما تصمیم به بازسازی آن گرفتید. این پردیس در زمستان ۹۷ و درحالیکه هنوز کاملا آماده سازی نشده بود، بهعنوان یکی از سینماهای جشنواره فجر اعلام شد که بعدها سرگروهی را هم گرفت. اما این پردیس که سال گذشته کاملا تجهیز و آمادهتر از سال ۹۷ بود، نتوانست یکی از سینماهای نمایش دهنده جشنواره فجر باشد، ضمن اینکه سرگروهی را هم از دست داد. این اتفاقها دلیل خاصی داشته است؟
دو دلیل داشت؛ یکی اینکه سینماهای دیگر هم داوطلب سرگروهی بودند و بحت دومش قرار بود سرگروههای فیلمها از طریق قرعه کشی انتخاب شوند. وقتی قرار بود فیلمها برای سرگروهی قرعه کشی شوند دیگر سرگروه بودن خیلی امتیازی تلقی نمیشد. بعد متقاضی هم داشت.
شما روزگاری رئیس دفتر مرحوم هاشمیرفسنجانی بودید که پس از پایان دوران ریاستجمهوری وی وارد سینما شده و به تهیه کنندگی پرداختید. این جهش از رئیس دفتر بودن به تهیه کنندگی به چه دلیل و نیازی شکل گرفت؟
این دو، موقعیتهای متضادی با یکدیگر هستند. آن یک کار اجرایی است و این، یک کار کاملا فرهنگی. زمانی که من سر کار بودم، فرهنگ، علاقه شخصی من بود. خیلیها برای مشکلات حوزه فیلم و سینما به من مراجعه میکردند که اگر کمکی از دستم برمی آمد، امتناع نمیکردم. من از طرف مردم در پستی نشسته بودم و اگر کاری از من برمی آمد، حتما انجام میدادم، مخصوصا برای سینمای کشورم که احساس میکردم نیاز به کمک دارد. در همان زمان، با بسیاری از سینماگران مراوداتی داشتم. از کار دولتی که آمدم کنار، این مراوده برقرار بود و در بعضی از کارها کمک کردم که تا چشم باز کردم دیدم مستقیما در دل سینما هستم.
تصور اولیه من این بود که کنار کارهایی که انجام میدهم، کار هنری را هم دنبال کنم، اما دیدم کارهای جدی، خیلی ماورای تفنن است، یعنی شما اگر بخواهی اندیشه و کار درستی را انجام دهی، باید خیلی انرژی بگذاری که به میدان بیایی. من وقتی میخواهم کاری را انجام دهم، برای یک سال، تمام کارهایم تحت الشعاع آن است؛ تمام وقتم را میگیرد تا فیلمی را انتخاب کرده، بسازم و پخش کنم. آن اثرگذاری برایم جدیتر شده و جذابیت بیشتری پیدا کرده است. خیلی از کارها را دیگران دارند انجام میدهند؛ حداقل حضور من باعث شود کارها کمی متفاوتتر شوند و کارهایی را که دیگران زیربارش نمیروند من دارم انجام میدهم؛ که اگر در همان زمان رئیس دفتری، مستقیم به عرصه تهیه کنندگی ورود میکردید، قطعا از سوی جریانی به استفاده از رانت دولتی محکوم میشدید.
کارهای من چه رانت دولتی میتواند داشته باشد؟ کارهای من تماما شر و شور بوده و تمامشان هم دچار بلیه ممیزی و توقیف بوده اند. کارهایی از این شکل بوده. یکی ممکن است توانایی اداری و اجرایی داشته باشد، یکی ممکن است توانایی مالی داشته باشد بهنظرم این هم مثل مدرسه سازی و مسجدسازی است. آدمهایی که توانایی دارند اگر بیایند و یک گوشه این کار را بگیرند و نگذارند این جریان زمین بخورد، کار پسندیدهای کرده اند. مثلا «متری شیش ونیم» را ۳۰ میلیون نفر دیده اند، اگر تاثیرش را تنها روی یکدرصد از مخاطبانش بگذارد، یعنی ما توانسته ایم روی ۳۰ هزار نفر تاثیر بگذاریم. ببینید کدام ابزار میتواند تا این اندازه روی مردمش اثر بگذارد؟
شما همراه شرکایتان در پخش «خانه فیلم»، پردیس افتتاح نشده «صبامال» را در اختیار دارید که در آستانه افتتاح است. برخی از شما میپرسند که شما چگونه بدون برگزاری هیچ مزایدهای توانسته اید مدیریت این پردیس را برعهده بگیرید.
حرف زیاد میزنند. وقتی یک کارشناس رسمی دادگستری میرود جایی را قیمت گذاری میکند، دیگر افرادی که صالح نیستند چه میتوانند بگویند؟ من کارم شفاف است و هیچچیز مخفیای ندارم. آنها ضوابطی داشتند که ما نعل به نعل آن ضوابط را اجرا کردیم. ما در «خانه فیلم» دور هم جمع میشویم و سعی میکنیم در خدمت سینمای ایران باشیم و تلاش میکنیم تا این کار را درست انجام دهیم. جای کسی را هم تنگ نکرده ایم. سینما آنقدر بزرگ و فراخ است که هر کسی چیزی بلد است بیاید و یک گوشه اش را بگیرد.
مثلا من برای «جامه دران» به قدری در اکران اذیت شدم که گفتم من اگر به سالن مجهز نشوم، دیگر فیلم نمیسازم. به سهم خودم رفتم و هشت سالن راه اندازی کردم. بالغ بر ۴۰۰ تهیه کننده داریم؛ بقیه بروند چند سالن راه بیندازند و گوشه این میز را بگیرند. مگر ما چه کردهایم؟ اینکه این تعداد سالن به ظرفیتهای سالنهای سینمایی کشور اضافه کردیم و درصدد هستیم ۳۰ سالن دیگر هم اضافه کنیم کار بدی است؟ منتی نیست، اما این پولهایی که الان داریم در این حوزهها خرج میکنیم، در هر حوزه دیگری وارد کرده بودیم الان چندین برابر شده بود. ما بهدنبال تشویق نیستیم، ولی این شکل برخورد کردن هم نوعی بی اخلاقی است. ما اشتباهی نکردهایم که بخواهیم بترسیم یا سرمان پایین باشد.
*جوان
ارسال نظر