نویسنده سریال های تلویزیونی «نجلا» و «پدر» در گفتگو با خبرنگار سینماپرس اظهار داشت: مقوله پرداختن به شعر و ادب فارسی در تولیدات سینمایی، تلویزیونی و... یک ماجرای دو سویه است. مانند بحث اقتباس در سینما که دچار مشکل هستیم در این حوزه هم دچار مشکلیم.
وی ادامه داد: شاید یکی از عللی که شعر و ادبیات داستانی حضور کمرنگی در فیلمنامه ها و به طور کلی آثار نمایشی دارند به جامعه ما مربوط می شود چرا که جامعه ما کتاب خوان نیست، رمان خوان نیست، از شعر دور شده است. این در حالی است که در گذشته های نه چندان دور شعرخوانی و شاهنامه خوانی و خیام خوانی در برخی خانواده های سنتی امری متداول بود اما این اتفاق نیک این روزها در جامعه به شدت کمرنگ شده است.
امیرجهانی در همین خصوص خاطرنشان کرد: من فیلمنامه نویس که متأثر از جامعه هستم نیز کمتر به این سمت می روم و قاعدتاً کوتاهی از سمت من نوعی نیز وجود دارد. نویسندگان در خصوص توجه به شعر و ادب فارسی در آثارشان کوتاهی کرده اند و من این نقد را کاملاً قبول دارم چرا که قطعاً ما نباید خودمان را با جامعه ست کنیم و باید دست به فرهنگ سازی بزنیم و مخاطبان را ترغیب به کارهای فرهنگی کنیم.
این فیلمنامه نویس تأکید کرد: من نوعی به عنوان یک فیلمنامه نویس می توانم شخصیتی را در اثرم خلق کنم که اگر شاعر یا استاد دانشگاه نیست حداقل از شعر در کلامش بهره ببرد یا از ضرب المثل های ناب ایرانی استفاده کند.
وی در پاسخ به این پرسش که فکر نمی کنید شاید بخشی از این کوتاهی به دلیل آن باشد که تهیه کنندگان و سرمایه گذاران چندان تمایلی به تولید این آثار ندارند؟ تصریح کرد: من بعید می دانم که تهیه کننده ای در این خصوص گارد داشته باشد. شاید آن ها نیایند و تولید چنین اثری را سفارش ندهند اما قطعا گارد هم ندارند.
نویسنده سریال های تلویزیونی «بر سر دو راهی» و «حکایت های کمال» افزود: یکی دیگر از مشکلاتی که ما شاهد آن هستیم این است که گاهی وقتی چنین فیلمنامه هایی نوشته می شوند آنقدر دم دستی اجرا می شوند که به جای فرهنگ سازی فرهنگ سوزی می کنند. ما مثلاً چندی قبل شاهد پخش سریالی بودیم که در یکی از سکانس ها اعضای خانواده با یکدیگر مشاعره می کردند اما آنقدر این سکانس بد و طولانی بود که حدی نداشت.
وی در خاتمه این گفتگو متذکر شد: از این رو بهتر است هیچ گونه کار سفارشی در این حوزه تولید نشود. شعر و ادب باید بخشی از درام یک اثر باشد. مثلاً «شب های روشن» شاید یک مثال خوب در این زمینه باشد که مخاطب اتمسفر را درک می کرد و آن را پس نمی زند.
ارسال نظر