به گزارش خبرنگار تلویزیون سینماپرس، سه شنبه بیست و یکم خردادماه دومین فیلم مستند « محمد باقر قالیباف » از شبکه یک سیما به نمایش درآمد. مستند دوم محمد باقر قالیباف با نمایی از آسمان و گذر ابرها از روی میله های زندان، شروعی سمبلیک دارد و به سبک فیلم های نوآر(سیاه) فرانسه این سیاهی خیلی زود پیوند می خورد به آسمانی آبی و حرکت سمبلیک ابرها... بعد از وقایع نگاری از طریق فیلم های مستند روزهای اول انقلاب و باز شدن درهای زندان قصر، هوایی تازه در فیلم دمیده می شود و در ادامه با واگذاری زندان قصر به شهرداری این بار با باز شدن درهای زندان، مردم شهر هستند که به استقبال قصر می روند؛ قصری که دیگر یک زندان نیست بلکه باغ ـ موزه ای است مملو از خاطرات تلخ و دردآلود مردمانی که روزهای سختی را در آن سپری کرده اند.
فیلم ساز رسالت یک فیلم تبلیغاتی را به درستی درک کرده و از تمام قابلیت های یک فیلم مستند به خوبی بهره برده نه تنها فیلم ساز بلکه نویسنده ای مسلط به متدولوژی سخنوری، سناریویی بر این فیلم شسته ـ رفته نوشته که به درستی می تواند روی احساس بیننده دست بگذارد.
به نظر می رسد استفاده از صدای کسانی چون شهیدان مطهری، هاشمی نژاد، رجایی و مرحوم مطهری روی زمینه عکس شهدای انقلاب پشت میله های زندان در لایه های زیرین معنای خوانشی نقادانه است از وضعیت امروز کشور و به بند کشیدن آرمان های اول انقلاب و اشخاصی که برای این آرمان از دست رفتند.
فیلم با نقشه ی ایران در حالی که هاله ای از نور آن را احاطه کرده آغاز شده و عنوان «فرزند ایران» وسط این نقشه ظاهر می شود. این هاله ی نور در سرتاسر فیلم حضور مستمر دارد و اغلب تصاویر به نوری سفید فید می شود که در پس خود امید را القا می کند.
فیلم از طریق تنوع تصویر چشم را کنجکاو می کند. بخش هایی از فیلم قالیباف در اتاقی با بک راند پنجره ای رو به روشنایی ضبط شده و کتابخانه ای نیز در گوشه کادر قرار دارد که از این کادر حرف های خود را رو به دوربین می زند تنوع قاب بندی ها، نور پردازی و طراحی صحنه آنقدر در جهت القای سخنان قالیباف است که در کنار دیالوگ های نغزی که برای او نوشته شده تا مرز لرزاندن قلب بیننده پیش می رود. در پلانی قالیباف در حیاط موزه راه می رود و شعری را که به نظر می رسد خودش سروده، زمزمه می کند تا بینش فخیم او به نمایش گذاشته شود. مسئله اصلی این فیلم بر سر گره گاه متن و تصویر است جایی که تصویر و موسیقی با رویکرد نمادگرایانه کار می کند و تاثیر عمیق خود را می گذارد اما جایی که مونولوگ های قالیباف وظیفه ی انتقال پیام را بر دوش دارد. با وجود متن قوی که برای فیلم نوشته شده گاهی متن ها به شعار زدگی نزدیک می شود این مسئله در نماهایی که او به دیدن پدر و مادرش می رود نیز پر رنگ است. شاید دلیل این امر آن باشد که نقشی که برای بازی به او محول شده نیاز به یک بازیگر قهار دارد. البته در خانه پدری لحظه های مستند نیز وجود دارد به خصوص لحظه ای که پدرش او را نصیحت می کند که به مردم خدمت کند. جایی که قرار نیست بازی کند و از تصاویر مستند او مانند اشک هایش در تعریف خاطرات برادر شهیدش (برنامه صندلی داغ) استفاده شده صداقت او منتقل می شود. در نهایت بیننده به سادگی صداقت و عدم آن را دریافت می کند.
بخشی از فیلم قالیباف از عملکرد او در شهرداری تهران است که تمام حقیقت آن نمایش داده نمی شود. این پروژه ها نظیر ساخت بزرگراه صدر حوادث دلخراش زیادی را به دلیل ضعف عملکرد پشت سر گذاشته است که در فیلم طوری عنوان می شود که خدمات او یک لطف بوده که شامل حال مردم شده و حالا از این لطف به عنوان ابزاری برای تبلیغ استفاده می شود.
در خلال نشان دادن خدمات شهرداری، کارگرانی با سرعت بالا مرتب مشغول کار هستند و قالیباف از فرهنگ جهادی می گوید و این که کارگر یک روزمزد بگیر نیست، یک مجاهد است، اما وقتی از متن فیلم و حرفهای قشنگ آن بیرون می آییم متوجه غیبت صدای کارگران در فیلم می شویم. شعار حمایت از کارگران شعار تاثیرگذاری است که آن وقت باید از خود بپرسیم آیا در واقعیت کارگران چیزی بیش از یک ابزار هستند؟
خدماتی که از قالیباف به عنوان نقطه ی مثبت او از آنها یاد می شود به طور خاص مختص تهران است اما فیلم ساز با هوشمندی صحنه های زیادی از او در استان های مختلف نشان می دهد که روی دست مردم برده می شود. او اطلس خلیج فارس را منتشر کرده و خشکی دریاچه ارومیه را ناشی از ضعف مدیریت می داند و از طریق این مصادیق اهمیتی که برای خاک ایران قائل است را به رخ می کشد.
پایان بندی فیلم در حرم امام رضا و در حالی است که قالیباف بعد از آن که به عنوان خادم ملت معرفی شد در محضر خدا می ایستد و نماز می خواند و فیلم ساز با تصویری استعاری از عمق باورهای شخصیت اصلی فیلم تبلیغاتی خود را پایان می برد.
انتهای پیام/ ع. ن ـ ب.ب
ارسال نظر