سه‌شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹ - ۰۰:۵۴

درباره فیلم لج و لجبازی

همه عناصر فیلمفارسی جمع اند!

سحر قریشی و سیاوش خیرابی در فیلم لج و لجبازی

علیرضا محصص


در برخورد با فیلمی همچون لج‌و لجبازی باید پاسخ این سوال را یافت که اساساً مخاطبی که برای دیدن فیلمی با نام لج‌و لجبازی به سینما می‌رود به دنبال چه چه چیزی در سینما می‌گردد.باید بررسی کرد که ایا این فیلم خواستهای مخاطبانش را برآورده می‌کند ؟یا در سطحی بالاتر آیا لج‌و لجبازی برخلاف دیگر همنوعان سینمایی‌اش می‌تواند سطح پسند ودیدگاه مخاطبانش را ارتقاء بخشد؟
لج و لجبازی که قبل از انقلاب نیز نام یک فیلم با همین شکل و شمایل بود،قصه‌ی فیلم حول رابطه‌ی زناشویی زوج مرکزی فیلم و مشکلات آنها در عدم درک متقابل از هم میچرخد. فرهاد(امیر جعفری) و پونه(سارا خویینی‌ها) در زندگی مشترک 15 ساله‌شان دچار عدم تفاهم شده‌اند و این عدم تفاهم باعث به بن‌بست رسیدن روابط آنان و از هم پاچیدن کانون خانواده شده است.جالب اینجاست که دلیل به مشکل خوردن زندگی مشترک و درگیری آنان نه مشکلات و اوج و فرودها وپیچیدگی شرایط زندگی مشترکشان بلکه بخاطر علاقه‌ی فرهاد به فیلم هندی و فیلمفارسی،عباس قادری و جواد یساری است، او می‌خواهد لباسش را توی شلوارش نکند،با شیشه آب بخورد نه با لیوان و هنگام خوردن آب هورت بکشد،بعد از خوردن آبگوشت با پیاز فراوان آروغ بزند و... اما پونه نوع دیگری می‌اندیشد:به موسیقی کلاسیک علاقمند است،نسبت به نظم و انظباط در مورد غذا و سرو ظاهر شوهرش بسیار ظریف و دقیق است،او به مسواک زدن و شیر نوشیدن علاقه‌ی وافری دارد و.....
در فیلم لج‌و لجبازی، تمام ارکان و ساختارهای فیلمفارسی سنتی و بساز و اکران‌کن مدرن (که چندین نمونه‌اش در خود فیلم آمده و بسیار مورد پسند فرهاداست) به چشم می‌خورد:از قصه‌ی ساده‌ی تکخطی همه فهمش که بارها در سینما روایت شده و موضوعی که بیشتر به‌درد سریالهای 90 قسمتی تلویزیون می‌خورد تا عاقبت به خیری شخصیتهای اصلی داستان (که فیلمساز حتی به نشان دادن بادابادای آخر فیلم اکتفا نکرده و در دیالوگ پایانی سایه بر آن تاکید میشود) و بازیگر- مانکن هایی که مخاطبان خاص این فیلمها علاقمند به دیدن چهره‌ی آنان بر پرده سینما هستند،باعث می‌شود تا شاهد عضو جدیدی از باشگاه فیلمهای شبه کمدی وطنی با اندکی شباهت به ژانر کمدی‌رمانتیک باشیم.
در تقابل با چنین فیلمی، هر بیننده‌ی هوشمندی از خود خواهد پرسید که روایت کردن داستان کل‌کل یک زوج از هم جداشده که در آخر به بادا بادا مبارکبادا می‌رسند و موضوعی که از فرط مستعمل بودن قادر به نگه داشتن همان تماشاگر سنتی سینما (که به قول خودش فارغ از های و هوی و شرایط پر استرس بیرون،دو ساعتی به تماشای فیلمی شاد آمده) نیست چه جذابیتی برای عوامل سازنده‌ی فیلم داشته است؟
شاید نویسنده و کارگردان اثر با روایت داستانی عامه پسند،در لایه های زیرین! به دنبال شرح تقابل دو نگاه سنتی و مدرن از دریچه‌ی این زوج بوده‌اند، که اگر این خیال (یا خیالهایی مشابه)را در سر داشته‌اند باید پرسید که چه تفاوت بنیادینی بین زن سانتی مانتال و مرد بی‌سروپا و خل‌وضع فیلم است؟ کدام‌یک از حرکات و رفتار آنان اندکی از روی قوه‌ی محترم فکر است که ما ان‌دو را نماینده‌ا‌ی از ایده‌های موجود در جامعه بدانیم؟ آیا ما به تماشای دو احمق ننشسته‌ایم که فقط روحیات متفاوتی دارند؟آیا آروغ زدن و شلختگی
کارکردی جز خنداندن مخاطب می‌تواند داشته باشد؟
جالب اینجاست که دو ستاره‌ی نو ظهور تلویزیون(سحر قریشی و سیاوش خیرابی) به عنوان مترسک فروش فیلم در پوسترها و بروشورها چنان حضوری پررنگ و در تیرس نگاه عابران و مخاطبان دارند که گویی تمام زمان فیلم از آن آندو است وآنان نقشی کلیدی در فیلم دارند. اما با رسیدن زمان فیلم به نیمه خواهیم فهمید که سیاوش خیرابی در نقش مانی و به عنوان خواهرزاده‌ی بی‌کس‌و‌کار فرهاد و سحر قریشی در نقش سایه،دختر کمتر از پانزده سال خانواده! اساساً جایگاه مهمی در داستان ندارند و با حذف آن دو از فیلم به غیر از تفاوت فروش فیلم(ضرر مالی) برای تهیه کننده تفاوت دیگری ملموس نخواهد بود
نکته‌ی تاسف بار این است که با تمام رندی و سواستفاده‌ای که عوامل تهیه فیلم از وجود عناصر پر زرق و برق نموده اند.،تعداد تماشاگران فیلم مذکور در یک روز پایان هفته در یکی از بهترین سالن‌های شمالغرب تهران که ظرفیتی چند صد نفره دارند، به 50 نفر نمی‌رسد.آیا ما کمبود سالن داریم؟گویا حنای چنین فیلم‌هایی نیز برای مردم رنگ باخته است.
مشخص است که از فیلمهایی همچون لج‌و لجبازی نباید توقع شخصیت پردازی استاندارد،خط داستانی یکدست ویا فیلمنامه‌ا‌ی بدون چاله چوله‌های مضمونی و داستانی داشت اما در این بین چند نکته حائز اهمیت است:نقطه‌های کمیک فیلم همه در امیر جعفری جمع‌اند. تنها اوست که می‌تواند تماشاگر را بخنداند و دیگر شخصیتها یا به عمد ویا به خاطر در نیامدن حرکات و حرفهای کمیکشان توانایی خندادن تماشاگر را ندارند.در فیلم لج و لجبازی با شخصیتهایی طرفیم که5 فاکتور برایشان مهم است:شکم،پوست،
لباس ،خوش قولی ونادیده‌گرفته‌نشدن!شخصیتهایی که تنها معیار ازدواجشان آمدن مردی(شاهزاده‌ای) با ماشین لوکس دو در مشکی است.آدمهایی که می‌خورند و می‌پوشند و خرج می‌کنند و یا شخصیتی همچون نریمان (با بازی ضعیف نیما شاهرخ‌شاهی به عنوان تنها نقطه‌ی تحریک داستان ) که یکهو به پونه بند می‌کند تا او را بفریبد و در این راه از هیچ خرجی فروگذارنیست و حتی برای او دفتری شیک می‌گیرد و کاملاً جدی با پونه شروع به کار ساخت و ساز می‌کند و تا درگیری با فرهاد پیش می‌رود تا فقط او را بفریبد! با مردانی طرفیم که باید توسط فرزندانشان آموزش ببینند تا پلیکور مانیکور کنند و در سیرو سلوکی عظیم از از حماقت خواندنها و رقصیدنهاشان به حماقت سوسول شدن وباب طبع زنان شدن پا بگذارند.
فیلم مملو از کارکترهایی است که می‌توان به راحتی از خیر حضورشان در داستان گذشت .شخصیت‌هایی که هستند تا صحنه‌ها بخاطر نبود ایده‌های داستانی و سینمایی خالی نباشند و توی ذوق نزنند و بدون کوچکترین پرداخت سینمایی جلوی دوربین خود نمایی می‌کنند تا فقط لحظه‌ای بیننده را بخندانند...
امروزه در مجموعه‌ی تولیدات سینمای ایران،شاهد حجم انبوهی از تولیدات سینمایی به عنوان فیلمهای سرگرمی‌ساز هستیم که این به نوبه‌ی خود زیاد آزار دهنده نیست. اما وقتی با فیلمهایی روبرو می‌شویم که عوامل سازنده‌ی آنها در خیال خود فقط قصد ساختن لحظاتی خوش را برای بیننده دارند ودر لابلای همین فیلمهای خوش‌وخرم، انبوهی از آموزشهای غلط،ریاکارانه و حتی ضد انسانی را ترویج می‌دهند،لحظات فیلم دیدن در سالن تاریک سینما به آزار دهنده ترین لحظات تبدیل می‌شود.لج‌ولجبازی یک نمونه‌ی گویا و نمایان از این دست فیلم‌هاست.آموزش‌های عجیب و منحرف فیلم در مورد ازدواج که موضوع اصلی فیلم است در حد اعلا انسان را می‌آزارندو باعث ادامه یافتن جمود فرهنگی در باب ازدواج خواهند شد.گفته‌های مانی به فرهاد برای ازدواج وی با دختر عمویش و محاسن و مزایای دختر عمو که شامل پول و جهزیه‌ی کامل و کار و... است یا خواست مینا از خواستگارانش که ماشین گرانقیمت دودر مشکی‌است و حسادت وی به پونه بخاطر رابطه‌اش با نریمان که فردی ثروتمند و باب طبع اوست، می‌تواند نمونه‌‌ای باشد بر این مدعا.


ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.