جمعه ۲۱ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۶

نگاهی به یک انیمیشن پرفروش و متفاوت

«لگو»؛ قطعه گمشده وجودی بشر

لگو*

سینما پرس: صابر اله‌دادیان/ «لگو» انیمیشنی بسیار جذاب و موفق از کار درآمده است و اکران بسیار خوبی را هم پشت سر گذاشته است. لگو بی شک جزو بهترین های سال‌های اخیر است و می توان جایگاه آن را به اندازۀ انیمیشن های موفقی مانند راتاتویی و بالا و وال.ای دانست؛ اتفاقی که این روزها برای کمتر انیمیشنی رخ می دهد!

اَمت یک لگوی کارگر ساختمانی است که مانند خیلی های دیگر هر روز طبق مقررات و دستورات خاصی زندگی خود را پیش می برد. بهای زیادی برای قهوه می پردازد و با خواندن ترانه ای محبوب به سر کار می رود و در آن جا با شوخی و خنده روز کاری خوبی را رقم می زند. اما ناگهان با پیدا کردن یک قطعه متفاوت، تمام ابعاد وجودی او و زندگی اش متحول می شود! او طبق پیشگویی های جادوگر باستانی، به فرد استثنایی بدل می شود که به گونه ای رهبر تمام سازنده‌هاست و قرار است تا دنیا را از دست حملۀ خبیث ترین لگو، یعنی رئیس جمهوری تجارت نجات دهد. درحالی که واقعیت نزد امت چیز دیگری است و او می داند که یک لگوی معمولی با توانایی های عادی یک لگو ساختمانی بیشتر نیست!

 

لگو استثنایی بر قاعدۀ حاکم

سال هاست که انیمیشن های زیادی توسط شرکت های بزرگ فیلم سازی برمبنای چند اصل تولید می شوند که در واقع جزو لاینفک آن ها و البته نیمۀ پنهان آن ها نیز محسوب می شوند. اصل تهاجم فرهنگی که در واقع از جانب آن ها صادرات فرهنگ و دستاوردهای روز غرب است، مبنای سیاسی و فرهنگی و همچنین عقیدتی جهان به خصوص جهان سوم را نشانه می رود و دومین اصل تسخیر اذهان عمومی کودکان دنیا برای آماده سازی القای تفکرات غربی از جمله یهودیت، فرهنگ ماسونی و ترویج بی دینی و بیش از همه صهیونیستی است که هر یک بسته به استراتژی روز دنیا و سیاست فکری شرکت تولید کننده و مدیرانش متفاوت و در الویت های مختلف قرار می گیرند.

این سیاست که یادگاری از انیمیشن های کلاسیک دیزنی و استراتژیستی بزرگ به نام والتر الیاس دیزنی یهودی است، با رشد روز به روز هالیوود و سیاست آمریکایی در تفکر رسانه ای غرب به سیاست و عملکردی عمومی برای تمام شرکت های بزرگ فیلم سازی هالیوود بدل گشته است. از پیکسار که عضوی جدا شده اما همچنان وابسته به دیزنی است گرفته تا دریم ورکز که نظام یهودی افکاری مردانی همچون اسپیلبرگ آن را سازماندهی می کند تا وارنر بروز و ... . اما امثال با اکران فیلم انیمیشن لگو توسط شرکت برادران وارنر به شخصه روند غیر معمولی را بر پرده سینماهای جهان شاهد بودم که پیش تر از این در قاعدۀ مرسوم چنین شرکت های بزرگی بعدید می نمود.

 انیمیشن لگو هر چند توسط شرکت برادران وارنر که بیشتر مدیران آن یهودی هستد تولید شده اما در لایۀ های زیر متنی خود و در شمای کلی و حسی اثر دلالتی بر افکار دینی و خلقت گرایانه دارد که سال های سال است نظام حاکم هالیوود آن را برنمی تابد و گاه گاه با تولید آثار به ظاهر دینی مانند (نوح) آن را به سخره می گیرد.

 

 ساحت فلسفی و دینی

لگو در استدلال نظام حاکم بر دنیای لگوها تعمدا یا بی غرض تفکری فلسفی و بر گرفته از وحدانیت خردگرایانی همچون دکارت و اسپینوزا دارد که خلاف جهت فکری هالیوود است. هرچند در نقدهای جهانی هیچ اشاره ای به آن نشده و بیشتر آن را از جهت سیاسی و انتقادی بر نظام خودکامه (توتاریتال) بررسی کرده اند. اما چیزی که قابل بررسی و محسوس است این است که موضوع وحدانیت و وجود یک عقل کل و ارادۀ مطلق بر پشت صحنۀ نظام آفرینش در این اثر فوق العاده ملموس و مشهود است. کلیتی که درست عکس جریان داروینیستی هالیوود و خصوصاً انیمیشن های آمریکایی است.

 

ستایش خالق و مخلوق

در ابتدای پردۀ دوم فیلم نامه، جایی اَمت که به همراه ویچروویوس جادوگر و ویالدستایل به درون مغز او می روند تا ویچروویوس پیشینۀ تاریخی قطعه متفاوت را برای او توضیح دهد و از رسالت عظیم سازنده ارشد برای او بگوید، امت در یک آن به گونه ای شهودی و عارفانه تجسمی از خالق که با استعاره از آن با نام (فرد بالایی) نامیده می شود را تجربه می کند.تجربه ای که حتی ویچروویوس که در حقیقت پیر طریقتی برای امت و دیگر سازنده هاست نیز در آن در می ماند و می گوید تنها سازندهایی بسیار بزرگ با سالها ریاضت و با خالی کردن ذهن و آرام ساختن جان و روح خود می توانند تجسمی از خالق را مشاهده کنند!

 این همان طی طریقی است که در عرفان شرقی صدها و بلکه هزاران سال است که غایت عارفانه ما به شمار می رود، تجسمی شهودی از خالق در ساحت عقل و عشق. اما ارجاعات لگو به عرفان شرقی و رابطۀ خالق و مخلوق به همین جا ختم نمی شود و عمده نتیجه گیری خود را در فصل پایان بندی اثر و در سکانس های پایانی آن می توان مشاهده کرد. جایی که لگو از ساحت دنیای محسوس خود بیرون می زند و به گونه ای با سقوط از بلندترین برج عالم ناسوتی ره به عالم بالاتر می برد. جایی که خالق لگوها در دنیایی متفاوت و بی اندازه بزرگ در حال نظاره بر لگوهاست. جایی که همواره خالق آنها بر دنیای لگوها جبری مطلق دارد و در عین حال اَمت از خود اختیاری دارد که می تواند نظر خالق را به خود جلب کند. اختیاری که همانند اختیار او در دنیای پیشینش معنی نمی دهد و قواعدش به کلی متفاوت است و این همان جبر و اختیار اسپینوزا و دیگر خردگرایان وحدانیت گراست که سال هاست در هالیوود بر آن تاخته اند.

 امت که در آن موقعیت به معمولی بودن خود واقف است و می داند هیچ تفاوتی با دیگران ندارد، با تکیه بر ایمانش و ایثاری که برای نجات مردم جهان از خود نشان می دهد، اگر چه از برج  رییس جمهوری تجارت سقوط می کند اما با دیدن خالق به چشم سر و چشم درون، به ایمانی شهودی دست می یابد که باعث رجعت او به دنیای لگوها می شود. رجعتی این بار در غایت یک نجات دهنده و یک فرستاده ازسوی فرد بالایی( خالق). او می تواند دنیای لگوها را با رسالت خویش که بیدار کردن روح ایمان در ابنای بشر است نجات دهد و هرکس را بدل به یک سازنده و نجات دهنده کند.

 

ایمان، قطعه متفاوت

و اما قطعۀ متفاوت. این قطعه که چیزی شبیه به آجر است و در نهایت هم مشخص نمی شود که از کجا آمده و پیشگو چگونه آن را راه نجات دنیا دانسته است، چیزی عادی است که نه ظاهری پیچیده دارد و نه تا پایان فیلم کاربردی خاص و یا عجیب پیدا می کند. تنها در سطح کاربردی اش، مانند آجر از آن استفاده می شود. اما این قطعه متفاوت چیست که پیدا کنندۀ آن فردی استثنایی و کامل به شمار می رود؟ فردی که با پیدا کردن آن و دارا بودنش بدل به با استعدادترین سازنده می شود باید چه خصوصیات درونی و چه توانایی هایی داشته باشد؟ قطعه متفاوت در اصل همان ایمانی است که اَمت در انتهای فیلم و با اعتراف ویچروویوس آن را در خود پیدا می کند. قطعه متفاوت در اصل قطعه گمشده ای در وجود همۀ آدم هاست که باید آن را در ژرفای اعتقادات خود با رهایی از دام روزمرگی و زرق و برق سطحی دنیا بیابند. تا همانند سکانس پایان بندی فیلم همه تبدیل به فرد استثنایی و کامل شوند. قطعه متفاوت آنقدر هاهم که به نظر می آید متفاوت نیست. تنها باید خود را باور داشت و آن قطعه را در وجود خود کشف کرد.

نظرات

  • مجید سلطانی ۱۳۹۳/۰۶/۲۲ - ۱۲:۴۳
    2 0
    قلم بسیار خوب و نقد بسیار عالی بود ممنونم
  • بهاره ۱۳۹۳/۰۶/۳۱ - ۲۱:۲۲
    1 0
    ممنون از تحلیل جامع و نگاه متفاوتتون.بهاره

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.