چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۶ - ۱۲:۲۰

تجربه ای چهل ساله از لیبرالیزاسیون دولتی (۱۵)

هالیوود و دهکده جهانی سکولارها/ از واقعیت پنهان «مرد عنکبوتی» تا جامعه ی آرمانی نظام لیبرالیسم

تجربه ای چهل ساله از لیبرالیزاسیون دولتی (۱۵)

سینماپرس: م. شاه‌حسینی/ نظام لیبرالیسم با محترم شمردن هر باور و اعتقادی در حوزه ی فردی، سعی می نماید تا دخالت تفکرات مختلف خدامحور و بالاخص دین حَق در روابط اجتماعی و در دو سطح شهروندی و مدنی را نامشروع جلوه دهد و از این جهت است که سینمای هالیوود بر بستر نظام رسانه ای غرب اقدام به خلق شخصیت هایی همچون مرد عنکبوتی می نماید.

همان گونه که نخست در مطلبی باعنوان ماجرای زایش لیبرالیسم و سورپرایز قرن بیستم به استحضار رسید، لیبرالیسم (Liberalism) روشی است که مبتنی بر آن، فرد در انجام امور خود از آزادی مطلق برخوردار بوده و با اعتقاد کامل نسبت به مباح بودن تمامی امور و شئون زندگی، رویکرد خود را مبتنی بر اباحه  گری تنظیم می نماید و در این مسیر هیچ امر و نهی را در زندگی برنمی تابد و هیچ واجب و حرامی را مشروع نمی انگارد، موضوعی که در برون ریز خود با اصول و مقدمات فکری ویژه و مبانی شاخصی شناخته می شود که شاید اصلی ترین و مهم ترین آن را بتوان فردگرایی (Individualism) و اصالت بخشیدن به فرد دانست، موضوعی که طی مطلبی با عنوان ترویج فردگرایی در نظام لیبرالیسم با سوپراستارهای هالیوودی، سعی شد تا برخی از جوانب این تفکر معین گردیده و مشخص شود که مبتنی بر نظریه فردگرایی، فعل و انفعال‌هایی که میان انسان‌ها صورت می‌گیرد، از ماهیتی واقعی برخوردار نبوده و شکل گیری جوامع و اجتماعات انسانی، مرکب واقعی محسوب نمی شود. سپس طی مطلبی دیگر با عنوان فردگرایی اخلاقی در عصر کازابلانکا، مختصری به شرح کارکرد اصلی اصالت فرد در تقابل با ارزش های اجتماعی و حذف دین از بستر جامعه پرداخته و نحوه ی خلاصی فردگرایان از انحطاط مطلق اجتماعی، با طرح موضوع فردگرایی اخلاقی (Moral Individualism) و همبستگی ارگانیکی (Organic Solidarity) مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت و تا حدودی معین گردید که در تفکر لیبرال، چگونه فرد بر مسندی طاغوتی نشسته و ادعای خدایی می نماید و منفعت خویش را بر مصلحت وحیانی جامعه بشری رجحان  می بخشد. پس از آن بود که در مطلبی با عنوان امانیسم یا تئیسم؛ مساله این است! به خاستگاه زایش فردگرایی در نظامات لیبرال پرداخته شد و ضمن معرفی تفکر بشرمحور (Humanism) به عنوان بُن مایه ی اساسی تمامی مکاتب و نظامات اجتماعی غرب که در صورت کلی خود مجموع نظامات جمع گرای سوسیالیستی و همچنین نظامات فردگرای لیبرال را دربرمی گیرد، چنین بیان گردید که در تفکر اُمانیستی، انسان محور تمامی ارزش‌های مطرح در عالم قرار گرفته و مبتنی بر این نگرش، تنها اراده و خواست بَشریت است که در جهان از اصالت برخوردار می باشد، امری که موجب می شود تا تفکر بشرمحور در تقابل مستقیم و عینی با تفکر خدامحور (Theism) درآید و انسان را به برهوتی ظلمانی بکشاند. سپس به حربه ی اصلی نظام تمدنی غرب از برای مشروعیت بخشیدن به تفکر بشرمحور در تقابل با رویکرد خدامحور اشاره شد و در این راستا طی هفت مطلب به بررسی جنبه های مواجهه ی نظام لیبرالیسم در هفت عرصه ی اصلی تمایز میان تفکر خدامحور و تفکر بشرمحور پرداخته شد و نوع مواجهه ی تفکر اُمانیستی با موضوع ایمان به وجود عالم غیب؛ ایمان به آخرت؛ ایمان به وجود انبیای الهی؛ ایمان به وجود کتاب الهی؛ ایمان به وجود ملائکه الهی؛ ایمان به وجود آیات الهی و در نهایت ایمان به وجود الله مورد بررسی قرار گرفت تا در ادامه بررسی ارکان نظام لیبرالیسم و در راستای مباحث مطرح شده در باب فردگرایی (Individualism) و بشرمحوری (Humanism و در مطلبی با عنوان دین بَشری؛ تعریف هالیوودی سکولاریسم در لیگ عدالت، اقدام به معرفی سومین شاخصه ی اصلی سبک زندگی اباحه گرایانه در قالب سکولاریسم (Secularism) نموده و پس از آن در مطلبی با عنوان کریسمس هالیوودی و ماجرای تنها در خانه با دین لیبرال، مشی نظام تمدنی غرب در تقدّس زدایی و عُرفی نمودن مظاهر اجتماعی در قالب نظام لیبرالیسم (Liberalism) مورد توجه قرار گرفت تا در ادامه بتوانیم به کارکرد اصلی و واقعی سکولاریسم در تعریف دینی مُدرن با عنوان دین لیبرالیسم بپردازیم.



بر این اساس انسان سکولار به هیچ عنوان انسانی نیست که بی دین (Irreligion) و یا به تعبیری صحیح  ضددین (Antireligion) خاص  باشد؛ بلکه (سوای نظر از اینکه تصور بی دین بودن یک انسان امری محال است) انسان سکولار، موجودی است که حتی می تواند در قالب تفکرات مختلف خدامحور (Theism) ظهور و بروز یابد و به این ترتیب نه تنها ضد خدا (Antitheism) نباشد، بلکه به خدایی معتقد باشد و خدایی را پرستش نماید و در عین حال حضور این خدا را محدود به ذهنیت و احساسات خود سازد و اصولاً به عنوان یک انسان سکولار این خدا قطعاً از دایره ی روابط شخصی او خارج نخواهد شد و او اجازه ندارد برای روابط مختلف اجتماعی برنامه ای ارائه دهد.


سکولاریسم (Secularism) گونه ای از دین مُدرن و عرضه ی روشی از زندگی است که مبتنی بر آن، اراده ی بَشری به دو سطح شخصی و اراده ی عمومی (General will) تقسیم گردیده و در این میان باورمندی یک انسان به مذهب و تعالیم دینی و الهی در چارچوب شخصی تفسیر و در نتیجه از حوزه ی کُنش عمومی این تعالیم در سطح اراده ی عمومی به امری پلید و در تقابل با منافع اجتماعی مشترک جامعه تعبیر می نماید و از این جهت است که انسان لیبرال (Liberal) بر بستر سکولاریسم و تحت عنوان فریبنده ی خیر مشترک (Common good)، اصول شریعت و دستورات و تعالیم الهی و همچنین تمامی حقوق الهی خود را در سطح اجتماع، تحت اختیار اراده ی عمومی (General will) گذاشته و تبلور این اراده را در کالبد وجودی دولت (State) متصور می باشد.




به عبارتی دیگر، بر خلاف تصور شایع و عوامانه از انسان سکولار، آنچه که وجهه ی واقعی سکولاریسم (Secularism) را هویدا می سازد، عدم اعتقاد انسان سکولار به شریعتی است که می تواند جامعه سازی نماید و فرایند اجتماعی را توسعه دهد؛ اعتقادی که بر اجتماع  سازی یا جامعه  سازی (Community building) جدیدی تمرکز می نماید که مبتنی بر آن، فرایند اجتماعی شدن (Socialization) انسان و ساحت دریافت هنجارها، عرف‌ها و ارزش‌های جامعه توسط آدمی را از حالت الهی خود خارج ساخته و در قالب سکولاریسم وجاهتی کاملاً بَشری به آن بخشیده و منقطع از هر باوری غیر مادی، به تقدّس زدایی و عُرفی نمودن مظاهر اجتماعی، در صورت وضعیت موضوعات مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مبادرت ورزیده و فرایند سکولاریزاسیون (Secularization) را پیگیری نمایند.



از این جهت است که انسان سکولار حتی در تفکرات مختلف خدامحور و ادیانی نظیر مسیحیت و یهودیت و حتی اسلام تحریف شده که به اسلام آمریکایی معروف می باشد نیز قابل ملاحظه بوده و از مصادیق ویژه و گُسترده  ی بسیاری برخوردار می باشد.


امروز دستگاه‌های فراوانی جوان ها را به بی‌مبالاتی، به لاابالی‌گری، به لاقیدی در امور گوناگون سوق می دهند. خُب، اسلامی که انسان را متعهّد دانسته، او را متعهّد می خواهد و می طلبد؛ اسلامِ حاضر در متن زندگی، در برابر اسلام سکولار! اسلام سکولار شبیه مسیحیّت سکولار است که می رود در گوشه‌ی کلیسا، خودش را زندانی می کند و در محیط واقعی زندگی هیچ حضوری ندارد؛ اسلام سکولار هم همین‌جور است؛ کسانی هستند امروز دعوت می کنند به اسلام منزوی؛ اسلامی که هیچ کاری به کار زندگی مردم ندارد؛ مردم را به یک عبادتی، به یک چیزی گوشه‌ی مسجد یا گوشه‌ی خانه‌ها فرامی خواند.

امام خامنه ای در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری (۱۳۹۳/۱۲/۲۱)



اسلامِ فقط عمل شخصی، اسلامِ سکولار، اسلام "یؤمن بِبَعض و یکفر بِبَعض" اسلامی که جهاد را از آن خط بزنند، نهی ‌از منکر را از آن خط بزنند و بردارند، شهادت فی‌سبیل‌الله را از آن بردارند، اسلامِ انقلاب نیست. اسلامِ انقلاب، همانی است که انسان در قرآن کریم؛ در آیات متعدّد الهیِ قرآنی؛ مشاهده می کند.

امام خامنه ای در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (۱۳۹۴/۰۶/۲۵)




بر این اساس انسان سکولار یا اصولاً به هیچ کتاب مقدس غیر بَشری ای اعتقاد نداشته و تنها مجموعه ای را که در قالب قراردادهای اجتماعی (Social Contract) وضع نموده و یا برایش وضع می شود را مقدس شمرده و کتاب قانون را به عنوان کتاب مقدس خود شناسایی می کند و یا آنکه به کتاب مقدسی در قالب ادیان گوناگون و در تفکرات مختلف خدامحور اعتقاد شخصی داشته و در عین حال به عدم توایی متناسب تعالیم این کتاب از برای برآورده نمودن نیازهای بروز اجتماعی خود، سعی می کند تا روابط اجتماعی خود را مبتنی بر قراردادهای اجتماعی جدیدی تنظیم و شانی مقدس گونه از برای آن لحاظ نماید و در این وضعیت دو کتاب مقدس را برای خود تعریف نماید؛ یکی کتابی که تنها می تواند خلاء های ذهنی و احساسات درونی او را پاسخ بگوید و دیگری کتابی که مستثنی از کتاب نخست، به تنظیم روابط اجتماعی و پاسخگویی به نیازهای حقیقی او پرداخته و سعادت واقعی زندگی را در جهان مادی برای او به ارمغان می آورد.



نظام لیبرالیسم (Liberalism) بر بستر سکولاریسم (Secularism) اقدام به بازتولید دینی جدید می نماید که مبتنی بر آن ساحت وجودی و حوزه ی عمل انسان به سه سطح فردی، شهروندی و مدنی تقسیم می گردد؛ از این جهت است که نظام لیبرالیسم با محترم شمردن هر باور و اعتقادی در حوزه ی فردی، سعی می نماید تا دخالت تفکرات مختلف خدامحور و بالاخص دین حَق در روابط اجتماعی و در دو سطح شهروندی و مدنی را نامشروع جلوه داده و حضور قراردادهای اجتماعی (Social Contract) در این دو سطح را به عنوان امری که از مصالح و اراده ی عمومی (General will) جامعه حمایت می نماید، به صورت امری مقدس مورد توجه قرار دهد و از این جهت است که سینمای هالیوود بر بستر نظام رسانه ای غرب اقدام به خلق شخصیت هایی همچون مرد عنکبوتی (Spider-Man) می نماید.



مرد عنکبوتی (Spider-Man) عنوان ابرقهرمانی در سینمای هالیوود است که از برای نخستین بار در سال ۲۰۰۲ میلادی و به کارگردانی شخصیت یهودی برجسته ی سینمای آمریکا، یعنی سم ریمی (Sam Raimi) تولید و بر پرده ی نقره  ای به نمایش درآمد؛ اثر سینمایی ویژه ای که توسط کمپانی معظم کلمبیا پیکچرز (Columbia Pictures Industries, Inc.) به عنوان یکی از معتبرترین شرکت های سازنده و پخش‌کننده فیلم در ایالات متحده عرضه شد و مخاطبان بسیاری را در اقصی نقاط جهان مجذوب خویش ساخت و به یکی دیگر از قهرمانان افسانه ای صنعت سینمای آمریکا مبدل گردید.



مرد عنکبوتی (Spider-Man) قهرمانی افسانه ای است که پیش از حضورش در عرصه ی سینما، نخست در سال ۱۹۶۲ میلادی، توسط پدیدآورنده ی اصلی ترین شخصیت‌های کمیک در جهان و بازیگر، تهیه‌کننده و نویسنده یهودی الاصل آمریکا، یعنی استن لی (Stanley Martin Lieber) بوجود آمد و توسط استیو دیتکو (Steve Ditko) طراحی و با   سرمایه ی شرکت جهان‌گستر ماروِل (Marvel Comics) و در قالب مجله و کتاب کمیک (Comic book) به جهانیان عرضه گردید.



مرد عنکبوتی (Spider-Man) تا امروز با شش اثر سینمایی و هشت انیمیشن، حضور خود در صنعت سینمای آمریکا را تثبیت نموده که در این میان سه اثر مرد عنکبوتی ۱ و ۲ و ۳ جملگی به کارگردانی سم ریمی یهودی تولید و در     سال های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۴ و ۲۰۰۷ میلادی عرضه گردید و دو اثر از سه ساخته ی دیگر، یعنی مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز (The Amazing Spider-Man) ۱ و ۲ نیز در سال های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ میلادی، توسط مارک وب (Marc Webb) کارگردانی شد و آخرین تولید این اثر سینمایی نیز مربوط به سال ۲۰۱۷ میلادی می باشد که تحت عنوان مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه (Spider-Man: Homecoming) و به کارگردانی جان واتس (Jon Watts) به نمایش درآمد.



مرد عنکبوتی (Spider-Man) در واقعیت پنهان خود در تعارضی آشکار با دین حَق و این فرموده ی خداوند متعال در قرآن کریم که می فرماید: مَثَلُ الَذینَ اتَّخذوا مِنْ دونِ اللّهِ اولیاءَ کمَثلِ العنکبوتِ اتَّخَذَتْ بیتاً وَ اِنَّ أَوْهَنَ البیوتِ لبیتُ العنکبوتِ (سوره مبارکه عنکبوت؛ آیه شریفه ۴۱) سعی می نماید تا از شخصیت عنکبوت اسطوره ای شکست ناپذیر خلق نماید که تنها با اتکا به قدرت انسانی خود با بدی ها به مبارزه برخاسته و مخاطبان خود را به چنان شگفت زدگی بصری می رساند که آرزوی دوستی و محبت با او را در دل می پرورانند.



واقعیت پنهان مرد عنکبوتی (Spider-Man) شاید برای بسیاری مشخص نباشد و تا به آینده نیز هیچ گاه ستیز مستقیم او با دین حَق برای بسیاری از مخاطبان معلوم نگردد؛ اما آنچه که بدون هر گونه تردیدی از برای هر مخاطبی قابل فهم و درک می باشد، حضور مرد عنکبوتی به عنوان شخصیتی لیبرال و بر بستر تفکر سکولاریسم (Secularism) است که به نوعی ویژه از ماهیت قُدسی قانون و قراردادهای اجتماعی (Social Contract) در جامعه ی پیرامونی خود دفاع می نماید.




سخن در باب سکولاریسم (Secularism) بسیار است، اما آنچه که اهمیت دارد، فهم این نکته است که تفکر سکولار به عنوان مروج دینی بَشرمحور که در عصر امرور در قالب مطلق دین لیبرالیسم و بر بستر نظام لیبرالیسم (Liberalism) قابل مشاهده می باشد و اصولاً به گونه ای تنظیم شده که از قابلیت جمع شدن و جذب تمامی تفکرات مختلف خدامحور برخوردار باشد و حضور تمامی ادیان را در حوزه ی روابط فردی و شخصی هر یک از انسان ها محترم شمرده و بعضاً حتی اَرج نهاده و تقدیر نماید و در این میان تنها تفکر متعارض خود را دین حَق و تفکری معین نماید که ادعای پاسخگویی به تمامی نیازهای بَشری را داشته و برنامه ای ویژه از برای رهیافت انسان به سعادت در دنیا ارائه می دهد؛ برنامه ای ویژه که بر بستر شریعت آن دین متجلی و از کتاب مقدس آن دین حَق استخراج می گردد.



به این ترتیب تنها تعارض سکولاریسم (Secularism) با سایر ادیان را می بایست در نفی دین حَق و تقابل مستقیم با آن ملاحظه نمود که در این مسیر و در گام نخست، سکولارها با ارائه ی ذهنیتی مُتحجرانه از این دین و ایجاد باوری قدیمی از مبانی شریعت و دستورات آن، سعی می نمایند تا مشروعیت حضور اجتماعی و مُوجه بودن اظهار نظر کتاب آسمانی مبتنی بر دین حَق را به عصر سُنت (Tradition) محدود نموده و با یادآوری مرحله تکامل انسان، تجدد یا مدرنیسم (Modernism) را سرآغاز فصل جدیدی معرفی سازند که لازم است در آن تبیین مناسبات شهروندی به گونه ای بَشری و منطبق با نیازهای جدید انسان مُدرن، مورد بازبینی قرار گرفته و در این مسیر، لفظ فریبنده ی جدایی دین از سیاست به عنوان شعاری مُهیج، از برای تببین نحوه ی کنار کذاشتن دین حَق و اتخاذ روش و مشی برآمده از دین لیرالیسم، در جهت اداره بهتر امور دولت ها و حکومت ها فریاد زده می شود.



باراکا (Baraka) عنوان مستندی فاقد دیالوگ (Non-narrative film) است که در سال ۱۹۹۲ میلادی و به کارگردانی ران فریک (Ron Fricke) در صنعت سینمای آمریکا تولید و همچنان عنوان دار یکی از پرهزینه‌ترین مستندهای تاریخ سینمای غرب می باشد؛ مستندی با بیست فصل ویژه که در نقاط مختلف از جمله ایران و ۲۴ کشور از شش قاره جهان و طی یک دوره ۱۴ ماهه تصویربرداری شده است.



باراکا (Baraka) که در اصل واژه ای عبری و به معنی برکت یافته می باشد، به صورت ویژه ای سعی می کند تا تفکر مخاطب خود را به پذیرش سکولاریسم (Secularism) سوق داده و ضمن ایجاد حقارت در مخاطب معتقد به هر دین و آیینی، در غایت مقصود خود ایشان را متوجه ماهیت متعالی دین لیبرالیسم و عقب ماندگی و بدوی بودن سایر ادیان می نماید.



باراکا (Baraka) اگر چه با به چالش کشیدن اصالت وجود آدم و حوا، سعی می نماید تا روند تکامل انسان را مبتنی بر انگاره های داروینیسم (Darwinism) به تصویر کشیده و از این جهت سرآغاز اثر را به ترسیم چهره یک میمون در چشمه آب گرمی در ژاپن اختصاص می دهد، اما در ادامه با نمایش مذاهب بکر و گوشه نشین اما جذاب تبتی و آداب و رسوم کهن، بیننده را متوجه خصیصه هایی کهن از معبودخواهی و حس پرستش بدوی ساخته و با ترسیم ساختار تکامل بشر از مرحله ی ادیان ابتدایی و پس از آن مرحله ادیان قدیم و چندخدایی و نهایتاً مرحله ادیان متکامل و یک خدایی، به نوعی اصل وجود دین حَق را در تعارض با شعور آدمی معرفی و پیروان هر دین را انسان هایی سردر گریبان دین و حقیقت پندار آیین خود معرفی می سازد؛ امری که در غایت مقصود خود به تعمیق سکولاریسم (Secularism) در جان مخاطب پرداخته و موجب می شود تا ایشان قبل از نفی تقدس آیین خود، بی اهمیت انگاشتن باورهای دیگران را نسبت به خود را کنار گذاشته و سپس به نفی واقعی تقدس گرایی و احترام عمیق و آگاهانه به دستورات دینی خود پردازد.




بر این اساس نظام تمدنی غرب، مبتنی بر انگاره های فردگرایانه (Individualism) و بر اساس نگاه بنیادین خود مبنی بر اصالت بخشیدن به ماهیت مادی بَشر و بر بستر تفکر بشرمحورانه (Humanism) و در تقابل مستقیم خود با دین حَق، اقدام به معرفی و عرضه ی دینی جدید با عنوان دین لیبرالیسم می نماید؛ دینی مُدرن که در قالب شریعتی با عنوان سکولاریسم (Secularism)، به صورت ویژه ای سعی می نماید تا انسان‌گرایی سکولار یا اومانیسم سکولار (Secular Humanism) را تنها مسیر سعادت بَشر معرفی سازد؛ مسیری که در بَطن خود به نفی هرگونه پایه ی فرابَشری و الهی از برای اخلاقیات مبادرت و دین جدید مادی و مطلوب خود را بر پایه ی خِرد محض بَشر بنا نهاده و ضمن تلفیق آن با نگاه های تجربه گرایه (Empiricism) به معرفی کتاب مقدسی جدید با عنوان کتاب قانون (Law book) مبادرت می ورزد؛ دینی که در چارچوب عقل و خِرد بَشری تعریف شده و ضمن خُرافه دانستن و وَهم انگاری تصورات خارج از این چارچوب، سعی می نماید تا تمام داشته های غیر مادی آدمی را در بهترین حالت ممکن به عنوان دریافت های ذهنی او محترم شمرده و در عین حال از ظهور و بروز گُسترده ی اجتماعی آن جلوگیری نماید.



عمومیت حضور شخصیت های قانونمند و بازیابی قالب چنین شخصیتی در اکثریت آثار سینمای هالیوود را می توان به نوعی، برجسته سازی موقعیت قانون (Law) در نظام تمدنی غرب ارزیابی نمود؛ شخصیت هایی که به صورت رسمی در جامعه ی آرمانی نظام لیبرالیسم حضور موثر و مولد اجتماعی خود را در موقعیت پاسداری از قراردادهای اجتماعی (Social Contract) به عنوان تنها امر مُقدس در سکولاریسم (Secularism) ایفا نموده و سعی مبرمی از برای برانگیختن افکار مخاطبان سینما، برای رسیدن به چنین باوری را ایفا می نمایند که همانا هیچ حُکمی بالاتر و والاتر از کتاب قانون (Law book) نبوده و هیچ امری مقدس تر از این دستیافت بَشری در جهان وجود ندارد.




و این گونه است که نظام لیبرالیسم در چارچوب سکولاریسم (Secularism)، سعی می نماید تا شیوه ای از آسیمیلاسیون فرهنگی (Cultural Assimilation) را بر روح جامعه جهانی حاکم  سازد تا مبتنی بر آن، ملت ها با هر فرهنگ و تمدنی، خود را از هرگونه تعلیم و رهنمودی غیر بَشری و شریعتی آسمانی بی نیاز یافته و در عین حال با تصور شهروند جهانی (Global citizenship) و تعریف نیازهای جدید، خود را مقهور تمدن مادی غرب و نیازمند قانون   بین الملل (International law) فرض نمایند و به این باور برسند که می بایست از برای متجدد شدن و مُدرن گردیدن جوامع خود، پایان تاریخ تمدن بشری را مبتنی بر قبول لیبرال دموکراسی غربی بپذیرند و شرایط بومی فرهنگ و تمدن خود را هم سو و هم جهت با این تمدن قالب قرار دهند و اجازه دهند تا لیبرالیسم از طریق تسلط و تغییر سبک زندگی و فرهنگ های معاند با تمنیات جهانی سازان و با نفوذ در خواص جامعه، عُرف (Convention) و نُرم (Norm) بین الملل را در قالب قراردادهای اجتماعی به ایشان عرضه و به عنوان روش و مشی برآمده و مبتنی بر خِرد محض و عقل بَشر، برای اداره بهتر امور شخصی و اجتماعی و... از قداستی ویژه و با نام کتاب مقدس قانون (Secular Law)، جایگزین شرع و دین (Religion) سازد و در نهایت سبک زندگی عموم بشر را در جوامع مختلف، دستخوش تغییر قرار داده و استحاله نماید و از این جهت می بایست چهارمین اصل اساسی در نظام لیبرالیسم را که به عنوان یک مکتب و ایدئولوژی شاخص در جهان امروز همراه با پسوند ها و پیشوندهای گوناگونی رایج شناخته می شود، خِرد گرایی افراطی (Rationalism) دانست.



۴. خِرد گرایی افراطی (Rationalism) :

عقل گرایی غربی و خِرد گرایی افراطی (Rationalism) را می بایست یکی دیگر از اصول و مقدمات فکری نظام تمدنی غرب، مبتنی بر آموزه های لیبرالیسم (Liberalism) قلمداد نمود که سعی اصلی خود را معطوف طرح ریزی اجتماعی می نماید که به کفایت و بسندگی خِرد انسانی، از برای تشخیص خبط و صواب مناسبات روزمره در جهت ترسیم سعادت دنیوی باورمند بوده و از آنجا که تمامی انسان ها از نیروی خِرد و تعقل بهره مندند می باشند؛ حاصل این خردمندی چیزی نیست جز تایید تفکر بشرمحورانه و ترویج انگاره های فردگرایانه و در عین حال ایجاد ساختاری کاملاً مادی و مبتنی بر قراردادهای اجتماعی، در چارچوب سکولاریسم و بر بستر ساختارهای مُدرن در جهانی که دیگر عنوان دهکده ای جهانی (Global village) داشته و تحت قیمومیت ایالات متحده ی آمریکا سرپرستی می شود.



ادامه دارد...

اخبار مرتبط

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.