جمعه ۱۱ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۹

تفاوت سینمای نفتی ایران با سینمای حمایتی آمریکا

افزایش قیمت بلیت

نسیم: هنر هفتم پر نفوذ ترین ابزار رشد فرهنگی یک جامعه است،حال سوالی که پیش می اید این است که اگر بخش خصوصی معیار ها و اهداف آینده وحتی حال یک جامعه را ندادند ویا به دلایل مالی به سمت ان نروند،آیا سینمای حمایتی نباید این خلع را پر کند؟

 در چند سال اخیر کلید واژه "سینمای نفتی" باعث ایجاد مناقشاتی در اهالی سینما شده است وبعضی از منتقدین با شنیدن کلمه "حمایت" سخت ترین انتقادات را به ان اثر انجام می دهند،اما سوالی که باید پرسیده شود این است که چرا این نوع نگاه در سینمای ایران به وجود امده است؟

 

سیاست اعلامی یا سیاست اعمالی وزارت فرهنگ و ارشاد!

در ابتدا باید به این مسئله بپردازیم که سیاست های اعلامی دولت که در سند رویکرد ها و راهبرهای سازمان سینمایی نوشته می شود که مشخصه معیار های حمایتی اثار سینمایی است با چه نگاه واهدافی نوشته میشود، رمضانعلی حیدری خلیلی قائم مقام اجرایی رییس سازمان سینمایی درباره سیاست های حمایتی دولت می گوید:" در ابتدای سال معمولا منطبق با برنامه های بودجه ای که در بودجه های سنواتی تصویب می شود و به عبارتی فعالیت های اصلی سینما و اعتباری که لحاظ می شود مشخص می گردد. معمولا مدیریت سینمای کشور با تعامل مدیران و فعالان عرصه سینما در ارتباط است تا همراه با آنها همکاری کند و به اجرای برنامه ای که باید ذیل این برنامه تعریف شود تا بتواند مسائل بیشتر ما را حل کند و به الویت ها بپردازد و نارسایی هایی که احیانا در سینما وجود دارد و اصل است از پیش رو برداشته شود. معمولا مبتنی بر این نگاه سیاست های سینمایی که مرتبط با اسناد بالادستی است، موظفیم خودمان را با آن تطبیق بدهیم و در راستای آن تکالیف گزارش دهیم مثل الزامات سند چشم انداز که ابعاد مختلفی دارد، اصول سیاست های فرهنگی کشور، نقشه مهندسی فرهنگی کشور ، برنامه خود آقای رئیس جمهور که در ابتدای دوره ارائه و تصویب شده است و اسناد ،قوانین ، اهداف و وظایف وزارت ارشاد اسنادی هستند که مبتنی بر آن سیاست ها طراحی و تنظیم می شود که در حوزه ارزشیابی که هم در بحث صدور مجوزها و هم حوزه هیئت ها در نقطه ای حضور داشته باشیم که جزو تکالیف ماست و ما را به سمتی هدایت می کند تا به نتیجه برسد."

سازمان امور سینمایی در سال 93 و 94 سند سیاست های راهبردی خود را منتشر کرده است ودر بند 14 سیاسیت های اجرایی معیار ها و محور های مهم آثار حمایتی وزارت فرهنگ و ارشاد را این گونه معرفی کرده است:"1- معرفی تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی، 2- تحکیم نهاد خانواده، 3- بهره گیری از دستاوردهای فرهنگی و محتوایی انقلابی،4- معرفی قابلیتها و جلوههای هویتی فرهنگ ملی، 5- آثار سینمایی فرهنگساز، امید آفرین، شوق آفرین، عزت طلب و عفیف، 6- بازگشت به هویت، بازشناسی مشاهیر و مفاخر دینی، 7- معرفی اندیشه های دینی و سیاسی حضرت امام، 8- ارتقاء سطح فرهنگ عمومی از طریق ترویج سبک زندگی مبتنی بر هویت دینی و ملی و..."

اما وزارت فرهنگ و ارشاد نه تنها به سیاست های اعلامی خود پایبند نبوده بلکه در عمل، با چرخشی 180 درجه ای پشتیبان و حامی فیلم هایی بوده است که نه فقط باعث رشد سینما نشده است بلکه  تمامی معیار ها و محور های سند راهبردی را زیر سوال برده است ، در سال های گذشته بنیاد سینمایی فارابی و مرکز گشترش سینمایی مستند و تجربه که به عنوان دو بازوی حمایتی وزارت فرهنگ و ارشاد فعالیت می کنند با پشتیبانی از فیلم هایی که در موضوعات سقط جنین،عشق های مثلثی،تحریف دفاع مقدس،رحم اجاره ای،خیانت و تجاوز واز سوی دیگر مرکز گشترش مستندو تجربه باحمایت از مستند های موهن و فریب دهنده از نظام شاهنشاهی و سیاه نمایی درباره مردم امروزی جز این که موجب القای یاس و ناامیدی در جامعه شود تصویری دیگری به مخاطب نشان نداده است،اما سوالی که پیش می اید این است ،چراکه با وجود بنیاد های مانند فارابی که باید به سیاست های راهبردی جامه عمل بپوشانند نشریه انگلیسی گاردین درباره موضوعات فیلم های سی سومین جشنواره فیلم فجر این گونه گزارش دهد: "قصه‌هایی از طلاق، سقط جنین و خیانت که در ویلاهایی محصور در استخرهای آبی‌رنگ و باغ‌های مجلل روایت می‌شود، مضامین غالب فیلم‌های این دوره از جشنواره فیلم فجر ایران بودند که از یک الی 12 فوریه در تهران برگزار شد، اما این جشنواره یکی از ضعیف‌ترین دوره‌های خود را در سال‌های گذشته پشت سر گذاشت..."

"جنگ صلیبی برای آزادی"سندی که باعث نفوذ سینما امریکا در جهان شد

سازمان اطلاعاتی امریکا (سیا)در سال 2006 به مناسبت سالگرد تاسیسش اقدام به انتشار اسنادی    محرمانه ای کرد در این اسناد نشان داده شده است که در سال 1995 و بعد از دوران جنگ سرد، میان هالیوود و سازمان سیا  همکاری های نزدیکی شکل می گیرد و جلسات مشترکی برگزار می شود. حاصل این جلسات دفترچه ای  به نام «جنگ صلیبی برای آزادی» می شود.

در این دفترچه که به توصیه کارگردان خوشه های خشم،مرد 4 اسکار هالیوود "جان فورد" در اختیار فیلمنامه نویسان قرار می گیرد معیار های سبک زندگی آمریکایی بیان شده و از فیلمسازان خواسته می شود که بر اساس این دفترچه به ترویج سبک زندگی آمریکایی در فیلمنامه هایشان بپردازند و ،حالا بعد از گذشت 20 سال به خوبی دیده میشود که چگونه فرهنگ وسبک زندگی امریکایی در تمامی کشور های جهان ترویج پیدا کرده است،اما این اتفاق فقط به یک علت رخ داده است،خدمت هنر هفتم درترویج سیاست های ایالت متحد آمریکا ،اقدامی که در ایران با نام هایی چون: محصول سفارشی ،سینما نفتی،مواجب بگیر،دست گدایی دربرابر دولت وهزاران عنوان دیگر شناخته میشود  و منتقدان به دنیال کلماتی مانند: حمایت،بیناد فارابی و وام می گردند تا برای نقد آن اثر هر چه می توانند بیرحمانه تر اماده دورخیز شوند ،آری در حال حاضر سینمای نفتی ما نه تنها خوب نیست بلکه بیشتر شبیه یک مرگ آرام است، به نظر می اید مسئولان به دنبال القای یاس و ناامیدی در میان اقشار جامعه هستند و این فقط به دلیل عملکرد ضعیف وزارت فرهنگ و ارشاد است ،البته در این جا نباید از پروژه های الف رسانه ملی که نه تنها گره ای را باز نمی کنند بلکه باعث ایجاد مشکل در جامعه  میشود یادی نکرد و حال این اتفاق صورت گفته است و به جای سرمایه گذاری در اثارامید بخش و فاخر دست به حمایت اثر هایی زدند که بعد از مدتی که مشخصه هایی از ضعف آن ها  به بیرون درز پیدا می کند با سیاست های  فراربه جلو  و تخطئه مسئولان پیشین ،آن اثر را وام دار افراد دیگر می نامند،اما در آمریکا هیچ گاه این گونه نبوده است.

مسئولان آمریکایی  به خوبی در دوره های هشتادو دومین، هشتادو پنجمین و هشتادو هفتمین جشنواره کادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک که به اسکار معروف است  این حمایت ها را به رخ جهان کشانده اند وبا وجود تمامی انتقاد ها اما هنوز قدمی به عقب برنداشته اند وفیلم ها و سریال های سفارشی خود را افزایش می دهند،فیلم های مهلکه(2009)،ارگو(2012) و تک تیر انداز امریکایی(2014) که دوفیلم از این سه اثر به عنوان بهترین فیلم های سال برگزیده شدند و در اسکار 2013 در اتفاقی عجیب دومین شخصیت برتر امریکا میشل اوباما همسر رییس جمهور این کشور اثر ضعیف آرگو را به عنوان فیلم سال معرفی کرد،سالی که فیلم هایی چون: لینکن،بینوایان،جنگوی ازاد شده در اسامی کاندید ها دیده می شد ،با این وجود فیلمی که درباره تسخیر لانه جاسوسی آمریکا  و فرار 6 دیپلمات این کشور از ایران  ساخته شد در تاریخ اسکار به عنوان بهترین فیلم ثبت و ماندگار شد واین نشان می دهد  اهداف امریکا بسیار مهم تر از انتخاب فیلمی با معیار های هنری است نه سیاسی،البته منظور نگارنده در این گزارش این نیست که باید وزارت فرهنگ و ارشاد از فیلم هایی که در حال حاضر حامی ان ها است حمایت کند،خیر منظور این است که اگر فیلمی با معیار ها وسیاست های "اعلامی" ساخته شود نه "اعمالی" حتی اگر از نظر فنی با کاستی روبه رو باشد حداقل در زمان اکران باید از ان فیلم حمایت کنند.

با وجود این که 37 سال از عمر انقلاب اسلامی گذشته است آثاری ماندگار با معیار ها و ونیاز های جامعه برای معرفی به نسل اینده مان نداریم و وزارت ارشاد با رویکرد اشتباه بر اعمال سیاست های اعلامی خود باعث بدبینی مخاطبین به سینمای حمایتی شده است و از سوی دیگر اگر جشنواره ای به دنبال احیای موضوعات مغفول مانده جامعه باشد نه تنها حمایتی نمی شود بلکه در بعضی مواقع از پیشرفت و نفوذ او جلوگیری به عما می اید،در هر حال سینمای مبتنی بر حمایت که در ایران  به عنوان سینمای نفتی شناخته میشود اگر خوشحالی و غرور یک ملت را به ارمغان بیاورد نه تنها ناپسند نیست بلکه یکی از راه های راهبردی و مهم تاثیر هنر هفتم در مخاطب است.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.